سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در این خاک زرخیز ایران زمین*
نبودند جز مردمی پاک دین*

همه دینشان مردی و داد بود*
وز آن کشور آزاد و آباد بود*

چو مهر و وفا بود خود کیششان*
گنه بود آزار کس پیششان*

همه بنده ناب یزدان پاک*
همه دل پر از مهر این آب و خاک*

پدر در پدر آریایی نژاد*
ز پشت فریدون نیکو نهاد*

بزرگی به مردی و فرهنگ بود*
گدایی در این بوم و بر ننگ بود*

کجا رفت آن دانش و هوش ما*
که شد مهر میهن فراموش ما*

که انداخت آتش در این بوستان*
کز آن سوخت جان و دل دوستان*

چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟*
خرد را فکندیم این سان زکار*

نبود این چنین کشور و دین ما*
کجا رفت آیین دیرین ما؟*

به یزدان که این کشور آباد بود*
همه جای مردان آزاد بود*

در این کشور آزادگی ارز داشت*
کشاورز خود خانه و مرز داشت*

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر*
گرامی بد آنکس که بودی دلیر*

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت*
نه بیگانه جایی در این خانه داشت*

از آنروز دشمن بما چیره گشت*
که ما را روان و خرد تیره گشت*

از آنروز این خانه ویرانه شد*
که نان آورش مرد بیگانه شد
*

چو ناکس به ده کدخدایی کند*
کشاورز باید گدایی کند
*

به یزدان که گر ما خرد داشتیم*
کجا این سر انجام بد داشتیم*

بسوزد در آتش گرت جان و تن*
به از زندگی کردن و زیستن*

اگر مایه زندگی بندگی است*
دو صد بار مردن به از زندگی است*

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم*
برون سر از این بار ننگ آوریم*

شود مردمی دین و آیین ما نگیرد خرد خُرده بر دین ما
بیاریم آن آب رفته به جوی مگر زان بیابیم باز آبروی

حکیم ابوالقاسم فردوسی

 

منبع



برچسب‌ها: شعراز آنروز دشمن بما چیره گشت

تاریخ : چهارشنبه 89/1/4 | 1:39 عصر | نویسنده : | نظر