آنچه با عنوان دادگاه اغتشاشات پس از انتخابات یا به تعبیری محاکمه متهمین به داشتن قصد "انقلاب مخملی" برگزار می شود حداقل از دو منظر قابل بررسی است. از طرفی شبهات بسیاری در بعد کاستی های "قضائی" این محاکمه مطرح است که در این مورد عالمان علم حقوق بسیار گفته و می گویند. از سوی دیگر توجیه برگزاری چنین دادگاهی با این شیوه بدیع و هزینه بر و امر مجهول است.
هیچ تردیدی نیست که محاکمه و مجازات خاطیان و سرپیچی کنندگان از قانون خواست تمامی آحاد جامعه است. این یک قاعده کلی است که اگر با دیده جزم و خشک نگریسته شود از عهده یک سیستم کامپیوتری نیز برمی آید، لیکن لازمه تدبیر و هوشمندی در مواجهه با حساسیت های ناهمگون این است که در اتخاذ هر تصمیم، پیچیدگی ها و ظرافت ها نیز مدنظر باشد. بدیهی است شرط دیگر اثبات نظام مندی کنترل فرایندها این خواهد بود که در هر نقطه از روند آن امکان و برنامه ای برای تجدیدنظر و اصلاح موجود باشد. در اینجا به دو مورد اشاره می شود و مابقی را موکول به آینده می کنیم:
1- در جلسات برگزارشده روالی مستولی بوده که ذهنیت ناظران آگاه را بیش از کارکردهای قضائی و کیفری آنها، به سمت برپا شدن یک سالن همایش با انواع خلا ف کاران هدایت کرده است. نشاندن گروهی از چهره های اهل خرد و نام آشنا و مدیرانی با سوابق خدماتی طولانی به نظام با ظاهر و وضعیتی نامناسب در کنار جمعی معاند و منافق و تروریست به بهانه خواندن کیفرخواست عمومی که خود به تنهایی مدخل مناقشات فراوانی است از منظر نزول شان اجتماعی نخبگان همراستا با ایشان، قابل توجیه به نظر نمی رسد. مشخص نیست که با توسل به کدام اصل مدیریت بحران و جامعه شناختی اینگونه عمل می شود؟
حتی به فرض قطعیت تقصیر آن دسته از متهمین سرشناس که با توجه به کیفرخواست صادره و جنس اتهامات به سختی قابل اثبات است آیا انحراف و اعتراف شماری از بلندپایگان و فعالین سیاسی کشور از سوی صداوسیما نشانگر وحدت است و آیا جای خرسندی دارد که چنین سخاوتمندانه نماد "آیینه عبرت" شده و در معرض تماشای افکار عمومی قرار می گیرد؟ قدرت جهت سازی تبلیغاتی توان بازتولید اندیشه توسط مخاطبان را نادیده می گیرد. رجحان دیدگاه تفکیکی و مراوده گریزانه باعث شده توجهی نباشد که تسلط و کنترل بر رسانه های داخلی در خارج از مرزها نامفهوم است و در بازتاب بین المللی حتی ذره ای خوش بینی و چشم پوشی نیز محلی از اعراب ندارد. مقایسه کنید هزینه بازسازی اعتبار نظام را با سودمندی این درمانگری فوری اما ناپایدار.
2- از زیربناهای ارزشمند انقلاب اسلامی همراه کردن و انسجام توده های مختلف جامعه در عین ایجاد تحولات ساختاری در روح و اندیشه آنان است. به همین جهت انقلاب اسلامی بیش از همه به عنوان یک رفرم فرهنگی با هویت یک مردم سالاری مستقل دینی شناسایی و شناسانده شده است.
بر پایه این پشتوانه اعتقادی، ریشه های ایجادی و محافظ این انقلاب در دامن قوت ایدئولوژیک و متحول کننده ساخت فکری انسان ها با الهام از براهین استوار دینی و ملی ممزوج با مفاهیم مدرن و روزآمد برقرار است.
وقتی به افرادی که خود از حامیان و بانیان اصلی گوهر درخشان انقلاب بوده اند و در مقاطع سرنوشت سازی مسوولیت قوام و دوام آن را بر عهده داشته اند به راحتی افترای حیرت آور ساختارشکنی و براندازی چسبانده می شود، از این بیان گواهی می شود گویا عده ای مسیر را مطابق آدرس اولیه طی نکرده اند و در هر صورت عوض نادیده انگاشتن صورت مساله، چاره را باید جای دیگری جست وجو کرد.
چرا ما باید خود را تا این حد فاقد ایده و متاثر از دیگران جلوه دهیم؟ در حقیقت این قبیل موضوعات ذاتا تعارضی با یکدیگر دارند که شاید در مطلع کار بروز نیابد و غافلمان کند - کما اینکه کرده است - اما پی ریز دیواری کج و "سلیقه ساز" می شود که تا ثریا مجبوریم دائما بازسازی کنیم و سرپناه محکمی برای آیندگان نخواهد شد.
مقایسه کنید خسران القای تردید در سلامت حقیقی نظام را با منفعت این درمانگری فوری اما ناپایدار.
به هر حال باید به جای درمان موقت در چاره تضمین سلا مت دائمی باشیم که قطعا با برخی روش ها امکان پذیر نیست.
برچسبها: درمان ناپایدار یا تضمین سلا مت دائمی؟