عجب اشتباهی کردم و به راحتی فریب یک مشت حرف احساسی را خوردم. من ساده لوح فکر می کردم ظاهر و باطن او یکی است و می تواند شریک خوبی برای زندگی ام باشد برای همین هم با اصرار و اجبار پدر و مادرم را راضی کردم که به خواستگاری اش بروند ولی...!
مرد جوان در دایره اجتماعی کلانتری مصلی مشهد افزود: در مسافرت هایی که به مشهد داشتم با زن جوانی آشنا شدم که در یک شرکت کار می کرد و از شوهرش طلاق گرفته بود. رفتار و اخلاق این زن باعث شد تا با وجود آن که ?سال از من بزرگ تر بود به او علاقه مند شوم و یک روز سر صحبت را باز کردم و در مورد گذشته اش سوالاتی پرسیدم. «پروین» با احساس ناراحتی و اندوهی که نشان می داد ادعا کرد: شوهرش به مواد مخدر اعتیاد داشت و در لجنزار فساد اخلاقی دست و پا می زد به همین خاطر چون هنوز چندماه از زندگی شان بیشتر نگذشته بود و پای بچه ای در میان نبود مهرش را بخشیده و جانش را آزاد کرده است. با شنیدن این حرف ها و مظلوم نمایی که پروین می کرد دلم خیلی برایش سوخت و عشق و علاقه ام به او بیشتر شد. من بدون آن که تحقیقاتی در این باره انجام دهم خانواده ام را به سختی راضی کردم که به خواستگاری اش بروند و به این ترتیب با پروین ازدواج کردم و او را به تهران بردم. ما در خانه ای اجاره ای زندگی مان را آغاز کردیم و برای همسرم کار مناسبی هم پیدا شد، اما او از همان روز اول بهانه گیری می کرد و می گفت: در مورد تو و خانواده ات تصور دیگری داشتم و فکر می کردم وضع زندگی تان بهتر از این باشد. مرد جوان ادامه داد: ?ماه گذشت و متاسفانه متوجه شدم پروین باهمسر قبلی اش به صورت تلفنی ارتباط دارد. من با نصیحت از او خواستم که دست از این کارهایش بردارد، اما او یک هفته قبل طبق قول و قراری که با شوهر قبلی اش گذاشته بود از خانه فرار کرد و به مشهد آمد. حالا که در مورد علت این کارهایش توضیح خواسته ام می گوید: سر غرور و لج بازی از همسرش جدا شده است و به خاطر این که خودی نشان بدهد با من ازدواج کرده! او حتی می گوید شوهر قبلی اش را خیلی هم دوست دارد!
ما امروز می خواهیم به طور توافقی از هم جدا شویم، اما در این ماجرا من خیلی ضرر کردم چون بدون انجام تحقیقات و مشورت با پدر و مادرم تن به این ازدواج بدفرجام دادم. نمی دانم چه طور به چشمان پدرم که با هزار بدبختی جشن عروسی باشکوهی برایم برپا کرد نگاه کنم و چه جوابی به مادرم بدهم! امیدوارم جوانانی که داستان زندگی ام را می خوانند در مورد ازدواج دقت و توجه بیشتری داشته باشند و فریب احساسات و هیجانات جوانی را نخورند
برچسبها: در امتداد تاریکی: بهانه!