در ایران، افراد و گروههای متفاوتی هستند که سخن آنها توسط مردم شنیده میشود. البته نمیتوان آمار دقیقی داد که نشان دهد حجم »شنیده شدن سخنان« با میزان »پذیرفتهشدن آنها«، چه نسبتی دارد. در این زمینه تنها میتوان به ناکامی در تخریب چهره بعضی از شخصیتهای محبوب علیرغم استفاده حداکثری تخریبکنندگان از رسانههای ظاهراً پرمخاطب، اشاره کرد و همین امر را دلیلی واضح بر عدم وجود نسبت مستقیم میان »سخنی را به گوش مردم رساندن« و »قبولاندن آن سخن و یا به تامل واداشتن مردم« دانست. این وضعیت، در حوادث بعد از 22 خرداد به صورتی واضحتر، آشکار شد. در این ایام، رسانههایی که صدای آنها به اجبار یا دلخواه، در همه خانهها شنیده میشود تلاش گستردهای صورت دادند تا قرائت خویش از انتخابات 22 خرداد و پیامدهای آن را لحظه به لحظه به گوش مردم برسانند. در مقابل، عدهای به مخالفت علنی با این روند پرداختند و عدهای دیگر نیز که معمولا کلام آنها مخاطبانی در جامعه دارد، ترجیح دادند به جای همراهی با روند غالب رسانهای یا پیوستن به جریان مخالفان، سکوت پیشه سازند که البته این سکوت- به خصوص از ناحیه برخی علما، مراجع و چهرههای علمی- حاوی پیامی پرمعنا بود. در این میان کسانی که رسانههای پرخرج عمومی، سخاوتمندانه در اختیار آنهاست بارها بیتابی خود را نسبت به اظهارات و مکتوبات جناح مخالف آشکار ساختند و همین بیتابی نشان داد چند رسانه که تیراژ آنها در برابر برخی رسانههای عمومی قابل توجه نیست موجب نگرانی برخی تریبونداران شـده اسـت؛ هـمـان تریبوندارانی که شبانهروز سخنآنـهـا به خانه دهها میلیون ایرانی میرود. البته نباید نقش بی بدیل رسانههای نوین که به برکت راه یافتن اینترنت به زندگی مردم، نقشآفرینی میکنند را فراموش کرد. اما به هر حال، در خوشبینانهترین فرض هم نمیتوان تعداد مخاطبان رسانههای سهلالوصول همچون رادیو و تلویزیون را با اینترنت و سایر رسانهها قابل مقایسه دانست.
پس از 22 خرداد، کروبی و موسوی و حامیان آنها به عنوان گروهی که نسبت به روند انتخابات معترض بودند هیچگاه نتوانستند به رسانههای پرخرج و ظاهراً پرمخاطب عمومی دسترسی داشته باشند. اما راهپیمایی 25 خرداد و برخی تحولات بعدی، نشان داد که آنچه یک خبر را فراگیر میکند اشتیاق مردم برای دسترسی به آن است نه مجانی و سهلالوصول بودن خبر یا بلندتر بودن صدای خبررسان.
این وضعیت در هفتههای اخیر موجب نگرانی شدید جناح مقابل شده بود که آخرین نمونه آن، مربوط به نامه و مصاحبه کروبی است. آنچه در اظهارات مکتوب و شفاهی کروبی آمده، دو جنبه دارد. نخست جنبه حقیقت یابی است که کروبی بدون آنکه بر صحت صددرصدی ادعاهای خود تاکید داشته باشد لزوم کشف حقیقت را مورد تاکید قرار داده است. جنبه دوم که از جهاتی مهمتر میباشد شکستن فضای خبررسانی یکجانبه است که به نظر میرسد این جنبه، بیش از نکته اول، موجب نگرانی و اضطراب عدهای شده است. آنها ظاهراً در برابر ادعاهای اخیر کروبی برآشفته شدهاند اما چه کسی است که نداند قبل از نامهنگاری کروبی، خبرهایی همراه با برخی مستندسازیهای ویژه و بعضی بـزرگنماییها تنظیم و در سراسر جهان پخش شده است. نکته جالب آنکه با توجه به عدمامکان انتشار اظهارات کروبی در رسانههای داخلی، ادعاهای او در همان رسانههایی انعکاس یافته که قبل و همزمان با نامه و مصاحبه اخـیـر کروبی، فیلمها و گزارشهایی در زمینه رفتار با تظاهرکنندگان یا وضعیت بازداشتگاهها تهیه و در مقیاس وسیع منتشر نمودهاند.
البته حمله کنندگان به کروبی می توانند برای موجه جلوه دادن حملات خود، به یک حقیقت اعتراف کنند. این حقیقت، نفوذ کلام و قابلیت پذیرش نکاتی است که از زبان کروبی مطرح میشود. بدون تردید تن دادن به این اعتراف برای بعضی سناریونویسان حوادث اخیر، سخت بوده است اما شدت حملات اخیر آنها، اعتراف رسمی است و جای انکاری را باقی نمیگذارد.
حال که اینگونه است کروبی، موسوی و سایر کسانی که در این مدت، نفوذ کلام آنها آشکار شده است وظیفه سنگینی در برابر برخی اتفاقات و حوادث دارند. آنها بـایـد بدانند که حملات سازمان یافته - نه اعتراضات غیرسازمانی - به نامه نگاری ها و اقدامات کروبی و موسوی، می تواند برای برخی حامیان دولت دستاورد جانبی داشته باشد. در هیاهوی ضروری پیرامون حوادث بعد از انتخابات، ظاهراً همه فراموش کردهاند که رئیس دولت به مردم وعده کاهش تورم و گرانی را داده بود اما در آستانه ماه برکت، عده زیادی از مردم نگران تامین میوه ،گوشت، مرغو سـایـر مـایحتاج خود در ماه رمضان هستند. بعضی فریادهای ظاهراً بلند که به بهانه حمایت از حیثیت نظام در بـرابـر ادعـاهـای کـروبـی مـطرح می شود، صدای ضعیف خانواده عده ای از زندانیان که تنها خواسته ایشان، تعیین تکلیف فرزندان و همسران آنهاست را تحت الشعاع قرار داده است. این هیاهوی ضروری و مفید، باعث شده کـه مـوضـوع جـابـهجـایی نام چند ورزشکار که یکی از بزرگترین آبروریزیها در سطح جهانی است به طور کلی به فراموشی سپرده شود.
در همین شرایط هیچکس سوال نمیکند علت قطع مکرر برق علیرغم وعدههای رنگارنگ مسئولان دولتی و ادعاهای آنها در خصوص سرمایهگذاری و توسعه برق و سایر صنایع چیست؟ هیچکس خود را در برابر نرخ واقعی بیکاری، مسئول نمی داند. هـیـچ مـسـئـول دولـتـی بـه ادعـاهـای دبـیـرکل خانه کارگر درخصوص ورشکستگی بسیاری از صنایع بزرگ پاسخ نمیدهد، هیچکس نمیگوید علت قطع پیامکها در روز انتخابات علیرغم تکذیب قبلی آن چه بوده است؟ چرا حقوق افزایش یافته بعضی کارمندان، بلافاصله بعد از انتخابات کاهش یافت؟ کسی پاسخ نمیدهد نتیجه بررسی ادعای محسن رضایی چه شد و کسی از علت حذف تنها نخبه معرفی شده دولت نهم از لیست وزرای دولت دهم سوال نمی کند. همچنین هیچکس حاضر نیست مسئولیت سوانح هوایی که در مدتی کوتاه دهها خانوار ایرانی را عزادار کرد به عهده بگیرد. به این لیست دهها سوال دیگر هم می توان اضافه کرد که همه آنها بدون تردید تاثیر مستقیم بر زندگی امروز و فردای مردم دارد. اما یقیناً آن سوالات نیز به فرض مطرح شدن، بیپاسخ خواهد ماند. تنها یک راه باقی می ماند و آن نامهنگاری کروبی یا موسوی و طرح همین سوالات در قالب آن نامهها خواهد بود. در آن صورت احتمالاً تریبونهای نماز جمعه، رسانه موسوم به ملی، روزنامههای پرخرج و کم تیراژ و ده ها تریبون دیگر برای آنکه حملات و فحاشی های خود علیه کروبی و موسوی را تکمیل کنند به دنبال پاسخی برای این سوالات خواهند بود. شاید در آن صورت، برای اکثریت مردم که ذی نفع اصلی این پرسش ها هستند فرجی حاصل شود.
برچسبها: سخنی با آقای کروبی : چند سوژه برای نا مهنگاری