مدت ها بود با پدر و مادرش حرف نمی زد. یک بار برای همیشه آن ها را تهدید کرد. تصمیم خود را گرفته بود. او فقط با یک نفر ازدواج می کرد آن هم دختر مورد علاقه اش. بی بروبرگرد. نصحیت ها و توصیه ها و وساطت ها و گوشه و کنایه ها هیچ فایده ای نداشت و خانواده، سردرگم و پریشان قصد داشت موضوع را حل کند؛ اما چگونه؟ پسر جوان هنوز سربازی نرفته بود، شغل مناسبی نداشت. پس اندازی نداشت و با یک سرسودایی می خواست با دختر مورد علاقه اش به جنگ مشکلات برود. پشت خانواده از تصور تصمیم غیرعاقلانه و ناگهانی او در قدم بعدی می لرزید. آن ها چه کرده بودند؟ کجای راه به خطا رفته بودند؟ کدام الگوی نادرست را برای او به نمایش گذاشته بودند؟
واقعیت این است که چنین مشکلاتی در بسیاری از خانواده های ایرانی قابل مشاهده است. جوانانی که با لجاجت و یکدندگی رودر روی پدر و مادر خود می ایستند و از عزم خود برای ازدواج با دختر یا پسر مورد علاقه شان حرف می زنند و والدینی که با حیرت و ناامیدی به واقعیات تلخ زمانه و شکاف بین نسل ها و آرزوهای بی پایه جوانان خود پریشان خاطر و افسرده می شوند.
با شنیدن کلمه ازدواج، اولین چیزی که به ذهن همه ما می رسد عشق و شیفتگی است. به عبارتی ازدواج را عاشق شدن ? قلب به یکدیگر مجسم می کنیم. ? انسانی که توانسته اند آن چه را آرزو داشته اند، در وجود هم بیابند و با پیوند مهر آن را ناگسستنی کنند. اما اگر قرار بود انسان ها به راحتی بتوانند مزه عشق و محبت واقعی را بچشند، آیا این همه طلاق و منازعات خانوادگی و درگیری و تنش رخ می داد؟ به راستی چرا کانون خانواده که باید پناهگاه امن زن و شوهر و فرزندان و محل مبادله صمیمیت و عشق و محبت باشد، مکان دعوا و درگیری و انتقام جویی است؟ اگر عشق آغازین واقعی است، پس احساس تنفر و فکر جدایی و انتقام جویی از کجا آمده است؟ اگر شیفتگی حقیقی است، پس دلزدگی و یاس و کسالت از کجا می آید؟ این که می گویند مرز عشق و نفرت به باریکی یک مو است، به راستی حقیقت دارد. اگر عشق واقعی را نشناسیم و مرز شیفتگی را ندانیم بی گمان پس از عشق کاذب و غیرواقعی، نفرت را هم تجربه خواهیم کرد. نگاهی به آمارهای فزاینده طلاق در کشور که بیشترین رشد آن در ? سال اول زندگی و بلکه ? سال اول زندگی است، حاکی از این است که مهم ترین پایه زندگی مشترک که عشق و شیفتگی است به سست ترین پایه تبدیل شده است به نحوی که در بسیاری از ازدواج ها این دو واژه چیزی جز ? واژه پوچ و توخالی نیست
معمولا یکی از عوامل طلاق های ناگهانی و زودهنگام، آغازهای آتشین است. بسیاری از جوانانی که در دادگاه به دنبال صدور حکم طلاق هستند، در پاسخ به این سوال که چرا با هم ازدواج کردید، می گویند: «چون همدیگر را دوست داشتیم». این دوستی به سرعت تبدیل به تنفری غیرقابل کنترل می شود. نداشتن مهارت ارتباطی کافی مهم ترین مشکل چنین زوج هایی است. وقتی ? نفر با هم ارتباط دارند طبیعی است با تفاوت های هم آشنا می شوند و یکی از مهم ترین مهارت های ارتباطی که باید کسب کنند این است که بتوانند تفاوت ها را درک کنند و به آن احترام بگذارند، ما باید بتوانیم با افرادی که با ما تفاوت دارند کنار بیاییم و توان برقراری ارتباط داشته باشیم. این کار نیاز به مهارت و انعطاف پذیری و تمرین برای تحمل افکار و آرای متفاوت دارد. حتما خانواده هایی را دیده اید که همواره هر چیزی که دختر یا پسرشان می خواهد در اختیار او قرار می دهند؛ اگر غذایی باب میل او نیست، برنامه غذایی را تغییر می دهند، اگر عزیمت به جایی مطابق سلیقه او نیست، دیگران هم از رفتن صرف نظر می کنند و غیره. جوان و نوجوانی که در زندگی یاد نمی گیرد که موقعیت ها، شرایط و رفتار اطرافیان همیشه نمی تواند باب میل او و تحت اختیار او باشد، بی گمان در زندگی آینده اش دچار مشکل می شود. او آمادگی و مهارت کافی برای یک ارتباط فعال و پویا را کسب نمی کند و در نتیجه به رشد کافی شخصیتی نمی رسد. او در ارتباط با دیگران نوعی خودمحوری و خودشیفتگی را از خود بروز می دهد و ناخودآگاه آن ها را دور می کند. چنین شخصیتی وقتی شیفته دختر یا پسری شد، تصور می کند همه چیز باید برمدار خواسته های او بچرخد. او پس از ابراز علاقه و گرفتن جواب مثبت از فرد مورد علاقه اش در واقع هسته اصلی مشکلات خود را تشکیل داده است، زیرا ازدواج او بر مبنای محبت و شیفتگی نسبت به خودش است و نه طرف مقابل. حال اگر طرف مقابل وی هم دارای چنین شخصیتی باشد، بی گمان شاهد انواع مشکلات رفتاری و شخصیتی در زندگی آن ها خواهیم بود
از آن جا که ازدواج صمیمانه ترین و نزدیک ترین ارتباط ? انسان است، اختلافات به سرعت دامن گیر می شود و تمام ابعاد زندگی را از ریزترین مسائل تا مهم ترین موضوعات دربرمی گیرد. چنین جوانی پس از آغاز آتشین و هیجانات تند و فروکش کردن آن در یک زندگی مشترک ناموفق، به یاس و دلزدگی و ناامیدی می رسد. به همین دلیل است که همواره می گوییم که کسب مهارت ارتباطی برای جوانان بسیار ضروری است. آن ها باید آماده ایفای نقش های جنسیتی خود طبق قواعد و عرف جامعه شوند، در جامعه ما مرد و زن هر کدام ایفاگر نقش هایی هستند که طبق شرایط اجتماعی، فرهنگی و عرفی جامعه تعریف می شود. هویت جنسیتی یک مرد خانواده دار را مردی که پرکار است، تلاش می کند، دنبال کسب نان حلال است و غیره و یک زن خوب را زن پاکدامن، نجیب، عفیف و مهربان توصیف می کند. آن ها باید بتوانند نقش زنانه و مردانه ای را که بخشی از آن به هویت تاریخی و فرهنگی برمی گردد و بخشی از آن در آموزه های دینی و تربیتی مشاهده می شود ایفا کنند. دختر یا پسر جوانی که قصد ازدواج دارند باید این نقش و هویت جنسیتی را درباره خود و طرف مقابل به خوبی بشناسند و نسبت به آن اطلاعات داشته باشند؛ در غیر این صورت دچار سردرگمی و به هم ریختگی می شوند. توقعات بی جای زوج های جوان از همدیگر و رفتارهای نامتناسب با شرایط از سوی آن ها یکی از نشانه های این مشکل است
شیفتگی معادل narcissum است
آدم شیفته در واقع عاشق و شیفته خودش است و فردی خودمحور است. گاهی اوقات انسان ها در مسیر زندگی شان این شیفتگی را نثار فرد دیگری می کنند و می توانند دیگری را هم دوست داشته باشند. اما این شیفتگی و دوست داشتن از حد تعادل می گذرد. مثل کسانی که حاضرند به خاطر دیگری به خودشان صدمه بزنند یا دختر یا پسری که خانواده اش را تهدید می کند اگر مانع ازدواج او با فرد مورد علاقه اش شوند، خودکشی می کند. واقعیت این است که مبنای این رفتارها بر پایه عقل و منطق نیست زیرا اگر قرار باشد، شخصی به خاطر فرد دیگری خودش را از بین ببرد، چطور می تواند کس دیگری را خوشبخت کند.وقتی کسی خودش را دوست ندارد، بی گمان نمی تواند دیگری را هم دوست بدارد. شناخت صحیح، توانایی درک متقابل، کسب مهارت های اساسی ارتباطی می تواند به جوانان کمک کند تا بهتر بتوانند بر شیفتگی بی حد و مرز خود غلبه و آن را مدیریت کنند. گاهی اوقات کنترل و ایجاد محدودیت برای کسی بدون دلیل به شیفتگی و محبت تعبیر می شود.باید دانست کنترل در هر رابطه ای و تحت هر عنوانی، ته مایه هایی از ترس و نگرانی با خود دارد که وجود ذره ای از آن در زندگی زناشویی خطرناک است، بدبینی، دغدغه های بی مورد، احساس شدید نگرانی، احساس بی کفایتی باعث می شود برخی تلاش کنند با ایجاد محدودیت و کنترل شدید بر همسر به او تفهیم کنند که چقدر او را دوست دارند در صورتی که شیفتگی حقیقی با این الگوی رفتاری فاصله بسیار زیادی دارد. هم چنین اهمیت به عوامل فرهنگی و اجتماعی خانواده و توجه به باورهای خانوادگی و حتی طول و عرض جغرافیایی می تواند پشتوانه یک انتخاب درست برای ازدواج باشد.
دکتر اسماعیلی عضو هیئت علمی دانشکده روان شناسی دانشگاه تربیت معلم تهران
دکتر وثوق روان پزشک
برچسبها: آغاز آتشین، پایان سرد