سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از خودم بدم می آید و به خاطر اشتباهاتی که کرده ام سرافکنده و شرمسارم. می خواهم گذشته ام را جبران کنم و زندگی آبرومندانه ای داشته باشم. این مطالب بخشی از اظهارات زن جوانی است که با چشمانی گریان به دایره اجتماعی کلانتری میدان جهاد مشهد مراجعه کرده است.
او ??سال سن دارد و در بیان داستان تلخ زندگی اش گفت: بعد از اخذ دیپلم به اصرار خانواده ام با پسر یکی از آشنایان ازدواج کردم. شوهرم موقعیت شغلی و اقتصادی خوبی داشت و برای زندگی مان وقت می گذاشت اما من به این خیال باطل که چرا پدرم مرا به زور وادار کرد تن به این ازدواج بدهم، با سوءاستفاده از اعتماد و اخلاق خوب همسرم، تصمیم احمقانه ای گرفتم و به صورت تلفنی با جوانی که به موادمخدر اعتیاد داشت، رابطه برقرار کردم. متاسفانه در مدت کوتاهی از طریق این فرد به دام موادمخدر افتادم.
زن جوان افزود: شوهرم وقتی متوجه شد چه بلایی به سر خودم آورده ام طلاقم داد و گفت تو لیاقت این زندگی را نداری!
من با فردی که عامل بدبختی ام بود به ناچار ازدواج کردم و درحالی که دوست نداشتم کسی از سرنوشتم خبردار شود پا به خانه او گذاشتم. اما روز به روز حالم خراب تر شد و موادمخدر در پوست و استخوانم نفوذ کرد تا جایی که قیافه ام تابلو شده بود. پس از گذشت ?سال فرزندی به دنیا آوردم که او هم معتاد بود. ما نمی توانستیم از فرزندمان نگه داری کنیم و برای همین هم تصمیم گرفتیم او را به خانواده ای که بچه دار نمی شوند بفروشیم.
زن جوان اشک هایش را پاک کرد و با صدایی بغض گرفته گفت: موهای پسرم را شانه زدم و لباس های خوب و تمیز را تنش کردم. او که فکر می کرد می خواهیم به پارک یا تفریح برویم خوشحال بود. من به همراه همسرم و واسطه این قرار، به محل موردنظر رفتیم تا بچه را به آن خانواده تحویل بدهیم اما در آن جا با صحنه ای روبه رو شدم که دنیا روی سرم خراب شد.
فردی که قرار بود سرپرستی فرزندم را به عهده بگیرد شوهر سابقم و همسرش بود. آن ها به خاطر وجود مشکلی بچه دار نمی شوند. این رویارویی برای من که با غرور و لج بازی از او جدا شده بودم خیلی سخت و ذلت بار بود. همسر سابقم نگاهی به چشمانم کرد و گفت: این زندگی بود که به دنبالش می گشتی؟
او و همسرش بدون آن که چیزی بگویند رفتند و من نیز پسرم را در آغوش گرفتم و به این جا آمدم. نمی دانم چگونه باید مشکل خودم را رفع کنم اما مصمم هستم تا خودم و بچه ام را ترک بدهم و موادمخدر را کنار بگذارم.
زن جوان در پایان گفت: با اشتباهاتی که کردم زندگی خوب را از دست دادم و خانواده ام مرا طرد کرده اند. من به تمام کسانی که قصه زندگی ام را می خوانند توصیه می کنم ناشکری نکنند و قدر زندگی شان را بدانند تا مبادا مثل من سرافکنده و پشیمان شوند.در خور اشاره است از سوی کارشناس اجتماعی اقدامات قانونی لازم برای حمایت و کمک به این زن جوان و فرزندش به عمل آمده است

منبع



برچسب‌ها: در امتداد تاریکی : اقدام به بچه فروشی!

تاریخ : یکشنبه 88/7/12 | 11:57 عصر | نویسنده : | نظر