گاهی وقتها شور و شوق زیاد برای تماشای یک فیلم پرسرو صدا میتواند کار دست بینندههایش دهد؛ وقتی که فیلم توی ذوقشان بزند. گاهی وقتها هم انقدر فیلم خوشساختی از آب درمیآید که مزهی تماشایش را تا مدتها زیر دندان تماشاگر ذوقزده، باقی میگذارد. غالب تماشاگران Inception، احتمالاً بعد از تماشای اون، جزو دستهی دوم قرار میگیرند.
از اینها که بگذریم، به داستان پیچیدهای میرسیم که کریس نولان در فیلم Inception، به خورد تماشاگرش میدهد. فیلم از همان دقایق اول، دستش را برای شما رو میکند و نمیگذارد که بروید کشف کنید که مثلاً شخصیتها درگیر “دنیاهایی غیرواقعی” هستند. پیمایهی اصلیای که قرار است در طول فیلم با آن روبرو شویم، ظاهراً در ده دوازده دقیقه توضیح داده میشود. خیلی زود، سیلی از جلوههای ویژه که این روزها خوراک همهی فیلمها هستند، روی سر شما و البته شخصیتهای فیلم ریخته میشود. اما باید یادتان باشد که این، تازه اول ماجراست!
بعد از چند دقیقه نفسگیر و پرتب و تاب، برای مدتی، ریتم فیلم آرام میشود تا روال داستان برای تماشاگر تعریف شود.
شاید اگر هر کارگردان دیگری غیر از نولان بود، از راضی نگهداشتن تماشاگر در این مدت زمان بیتنش عاجز میماند. اما نولان، به موقع به فیلم ریتم میدهد و وقتی لازم است ریتم را از آن میگیرد.
حوالی یکساعت از شروع فیلم، از جایی که Cobb و Ariadne در کافهای در کنار خیابان نشستهاند و مشغول بحث در مورد واقعیت رویا هستند، طوفانی از جلوههای تصویری به پا میشود که نظیرش را در هیچ فیلم دیگری ندیدهاید. جلوههایی که تمامشدنی نیستند و بیوقفه و یکیپساز دیگری شما را غافلگیر میکنند.
تماشای بیش از به یک ساعت و نیم جلوههای خارقالعادهی تصویری شامل انفجارهای پیدرپی، آدمهای معلق در هوا، ساختمانهایی که یکی پس از دیگری فرو میریزند، و تعقیب و گریزهای بیانتها، به نسبت زمان 150 دقیقهای کل فیلم، میتواند نتیجهای معکوس روی تماشاگر داشته باشد و بعد از مدتی او را پس بزند. اما این جلوهها، انقدر گیرا و بدیع و خلاقانه هستند که عملاً جایی برای بهانههایی از این دست را باقی نمیگذارند. جدای از این، مجبور هستید برای اینکه داستان فیلم از دستتان در نرود، چهار پنج دُنگ از حواستان را به دیالوگها و صحبتهای شخصیتها بدهید.
اما فیلم، فقط در این جلوههای تصویری و داستان تخیلی تو در توی آن خلاصه نمیشود. بخش مهمی از داستان فیلم، به رابطهی بین Cobb و همسرش و اتفاقی که برای او افتاده میگذرد. ابن بخش – که بعضیها ظاهراً آن را جدای از داستان فیلم میدانند- هستهی اصلی ماجراست. در واقع خیلی از اتفاقاتی که برای شخصیتها پیش میآید، و اساس تصمیمگیریهای کاری Cobb، به کیفیت همین رابطه وابسته است. جالب اینجاست که بعضیها همین رابطه را هم کافی نمیدانند و نولان را متهم میکنند که در نمایش احساسات عاشقانه در فیلمهایش، کم میگذارد. شاید این حرف تا حدی در مورد بعضی دیگر از فیلمهای نولان درست باشد، اما با این فیلم، نولان نهایت مفهوم عشق را به تصویر کشیده است. شاید بشود گفت که Inception، جدای از تمام سکانسهای اکشنش، یکی از شاهکارهای سینمای عاشقانه به حساب میآید. گرچه خط درام جاری در فیلم، هیچوقت به تراژدی تبدیل نمیشود، اما فیلم، نیازی هم به چنین کاری ندارد. همه چیز در همین حد هم گویاست.
- به رویاهات نگاه کن…وقتی تو رویا هستی خیلی واقعی به نظر میان. اما وقتی بیدار میشی برات خیلی عجیب به نظر میرسن…
Inception لحظههای پرتنش زیاد دارد. کاتهای سریع بین سکانسهای تعقیب و گریز و آنهایی که بجز دیالوگهای پیچیده، شامل چیز دیگری نمیشوند، باعث شده اصولاً تماشاگر فرصت کشیدن یک لحظه نفس راحت را هم پیدا نکند. این تنش، حتی تا آخرین ثانیههای فیلم هم وجود دارد و در واقع در انتهای فیلم به اوج میرسد.
Cobb، توتمش را روی میز شروع به چرخاندن میکند. چند ثانیه میگذرد و توتم همچنان در حال چرخیدن است…
سکانس پایانی، جایی که همه انتظار دارند فیلم به خوبی و خوشی تمام شود، به غافلگیرکنندهترین صحنهی فیلم تبدیل میشود تا ثابت کند که فیلم هیچجوری زیر بار کلیشههای هپیاندینگ هالیوودی نمیرود.
Inception بدون شک، بهترین فیلم کریستوفر نولان است. میشود اینطور گفت که او از هرکدام از فیلمهای قبلیش، بهترین ایدهها را جمع کرده و به بهترین شکل ممکن آن را کارگردانی کرده و جلوی تماشاگر گذاشته است. فیلم، همهچیز دارد: عشق، افسوس، تخیل، ترس، هیجان، طنز، جنایت، خیانت، کانتر استرایک! ، رابطهی پدر و پسر، بازی با زمان، … و البته چاشنیهای استاندارد هالیوود برای همهی فیلمهای پرخرج را به بالاییها اضافه کنید تا با معجونی تصویری از هرانچه که بشود از سینما انتظار داشت، روبرو شوید. بعضی از سکانسهای فیلم را میشود به تنهایی، جزو شاهکارهای سینما به حساب آورد. ماتریکس، با تمام دبدبه و کبکبهاش، نه فقط در زمینهی جلوههای تصویری، بلکه از نظر خط داستانی کاملاً منسجم و منطقیای کم میآورد. رابطهی Cobb و Mal و صعود و سقوط آنها، ملهم از همین خط داستانی منسجم، شکلی از روایت عاشقانه را بازگو میکند که در هیچ فیلم دیگری نه دیدهایم و نه خواهیم دید. اینکه کاراکترهای یک فیلم،در تمایز بین رویا و واقعیت دچار مشکل شوند، چیز تازهای نیست. اما نوع روایت نولان، آن را از آثار مشابهش کاملاً متمایز میکند. ضمن اینکه میشود رد اصول روانشناسی را هم در این نوع روایت به خوبی دنبال کرد.
INCEPTION از آن دسته فیلمهاییست که هرچه زمان بیشتر از اکران آن بگذرد، بیشتر و بیشتر کشف میشود. داستان فیلم درباره ی لایههای ذهنی افراد و سفر به درونیترین این لایههاست، اما لایهبندی خود فیلم جذابتر است. داستان فیلم هرچه که باشد، در مدت 2 ساعت و نیم تمام میشود و سفر شخصیتها در این تو درتوی لایهها به پایان میرسد، اما تحلیل فیلم، شخصیتها و روابط آنها، خیلی بیشتر از اینها برای تماشاگرانش زمان میبرد. اما هرچه باشد، فیلم، فیلم کریستوفر نولان است و هرچقدر برایش وقت بگذارید، ارزشش را دارد!
دانلود مستقیم فیلم (بیاتوموزیک)
حجم 560 Mb
منبع