به کاری که انجام می?دهید، عشق بورزید ... زمانی که ما انتخاب میکنیم به کاری که انجام میدهیم عشق بورزیم، قادر خواهیم شد بر کمبودهایی چون عدم سرزندگی، پوچی و ناکاهلیهایی که هر روز با آن سر و کار داریم، فائق آییم...
امروزه اعتقاد بر این است که نباید به کاری کمتر از آنچه عاشقش هستیم اشتغال ورزیم. شعر بگویید، دنیا را با کشتی بگردید و خلاصه هر کاری که به آن عشق میورزید، انجام دهید، خواهید دید پول به دنبالش سرازیر میشود.ما به خودمان میگوییم که زندگی کوتاهتر از آن است که ساعتهای کاریمان را به کاری که ایدهآلمان نیست، بگذرانیم و به تحقیقات خود برای یافتن یک محیط کاری عالی ادامه دهیم. خطر این است که اگر تقاضای ما برای یافتن کار ایدهآل، تمرکزمان را به سوی آینده سوق دهد، زندگی شگفتآور و فوقالعاده امروز را که در این لحظه در اختیارمان است، از دست خواهیم داد.
واقعیت این است که در دنیای بیرون، شرایطی وجود دارد که ما را از جستوجو برای یک کار ایدهآل و عالی، منصرف میکند. بسیاری از ما مسوولیتهای مهم و بینظیری در قبال افراد خانواده یا مسیر زندگی داریم.دیگران، هنوز با خود، به گفتوگوی مناسب و موثری در این زمینه نرسیدهاند. برخی از ما چنان در زندگیهای شخصی، تحت فشار و استرس هستیم که حقیقتا نه وقت و نه انرژی کافی برای یافتن یک خط کاری جدید در خود میبینیم.
زمانی که ما انتخاب میکنیم به کاری که انجام میدهیم عشق بورزیم، قادر خواهیم شد بر کمبودهایی چون عدم سرزندگی، پوچی و ناکاهلیهایی که هر روز با آن سر و کار داریم، فائق آییم. این موضوع تا چه حد اهمیت دارد؟ تا حدی باور نکردنی، بهویژه زمانی که شما میدانید مردم حدود ?? درصد از ساعات بیدار باش خود را به فعالیتهای کاری اشتغال دارند. برای مثال اگر از یک فرد معمولی شاغل سوال کنیم که ?? ساعت شبانهروز خود را چگونه میگذراند متوجه میشویم که شغل او بیش از هر فعالیت دیگری وقتش را میگیرد. کار در کارخانه یا اداره و رفت و برگشت به محل کار شاید تا نیمی از وقت شبانهروز او را اشغال کند و اگر نگاهی به پشت صحنه این مشاغل بیفکنیم با مطالعه یا کار بیشتری که مثلا یک معلم برای تنظیم مطالب در کلاس خود در خانه انجام میدهد، یا محاسباتی که یک مهندس نمیتواند در دفتر کاریاش به اتمام برساند و به خانه میآورد و یا پروندهای که یک وکیل در منزل روی آنها کار میکند، روبهرو میشویم.حتی پارهای از اوقات فراغت و تفریح فرد هم ممکن است به برنامهریزی و اندیشه در مورد مسائل کاریاش صرف شود.
با همه اینها برای افرادی که به کار خود علاقهمند هستند و از آن لذت میبرند مفهوم کار و تفریح یکی است. باید به این نکته توجه داشت که اهمیت کار به زمانی که به خود اختصاص میدهد مربوط نیست بلکه کار عامل قدرتمندی در تامین نیازهای اقتصادی، اجتماعی و روانی انسان است. انگیزههای غیراقتصادی کار که از اهمیت مساوی و گاه بیشتری برای فرد و اجتماع برخوردارند، کمتر بیان میشوند و شاید برای اکثر مردم ناشناخته هستند. کار علاوه بر تامین نیازهای مادی، پاسخگوی نیازهایی مثل نیاز به کسب موفقیت، نیاز به تایید و پذیرش دیگران، نیاز به ایجاد روابط شخصی و اجتماعی، نیاز به مفید بودن و خدمت کردن به دیگران، احساس ارزشمندی و مسوولیتپذیری و ... است.ما در دنیایی زندگی میکنیم که سریعا در حال تحول است. در این میان برنده کسی است که میتواند خود را با این تغییر و تحول انطباق دهد و بازنده کسی است که قادر به انطباق و سازگاری نیست و نمیتواند برای خود برنامهریزی کند و تصمیم بگیرد.
در دنیای امروز برای انجام هر شغلی باید آموزش خاص آن شغل را دید.روال بازار کار نشان میدهد که نداشتن آگاهی و تخصص کافی و از دست دادن امکانات آموزشی باعث سرگردانی و اتلاف وقت و نیروی جوانی خواهد شد. برنامهریزی گام به گام شما را با مهارتهای مرتبط با هدف کاری خود در آینده آشنا میسازد.
? مراحل یک برنامهریزی روشمند
?) بیان هدف
?) شناسایی راهحلهای گوناگون برای رسیدن به هدف
?) سنجیدن راهحلها
?) انتخاب بهترین راهحل
?) به اجرا گذاشتن آن راهحل
?) ارزیابی پیشرفت
? عوامل موثر در تصمیمگیری و در نهایت برنامهریزی درست
لازمه یک برنامهریزی موفق، آگاهی همهجانبه و دقتنظر در تصمیمگیری و تشکیل هدفهاست زیرا فرد با انتخاب هر گزینش حیطه انتخاب و اختیارات دیگر را بر خود محدودتر میسازد، طوری که بازگشت به عقب، گاه غیرممکن و یا لااقل متضمن خسارت بسیار است.امروزه انسان در لحظههایی رشد میکند که تصمیم میگیرد. بهعبارت دیگر یک شرط رشد و تکامل، برخورداری از مهارتهای لازم برای تصمیمگیری، استفاده از تجارب افراد آگاه، کسب راهنمایی و مشورت با آنان است.تصمیمات ما در هر مرحله از زندگی، ناشی از آن چیزی است که هستیم و نیز متاثر از آن چیزی که میخواهیم باشیم.
ساخت وجودی و شخصیت ما، تجارب قبلی زندگی ما، احساسات و افکار ما راجع به خودمان، ترسها و آرزوهای ما، امکانات محیطی و راهحلهایی که تصور میکنیم در اختیار داریم، مهارت ما در تصمیمگیری و عوامل بسیار دیگری، همه با هم بهنحوی پیچیده دستاندرکارند تا بر تصمیمات و گزینشهای ما اثر بگذارند.
این تاثیرات غالبا در سطحی ناخودآگاه صورت میگیرد، طوری که ما از اثر آنها بر گزینشهایمان بیاطلاع هستیم. چنین عواملی نهتنها در تصمیمگیری ما موثرند، بلکه تعیینکننده امکانات و راهحلهایی میباشند که تصور میکنیم در دسترس ما هستند، چنانکه ممکن است احتمال موفقیت در هدف معینی را بهعلت احساس عدم کفایت رد کنیم. به عبارت دیگر، در گرفتن یک تصمیم حقایق، مهارتها و تواناییهای شخص در احساسات، تمایلات، طرز تفکر و نگرشها ادغام میشوند.یک عامل دیگر، سودمندی یک راهحل باارزش است. البته باید به یاد داشت که سودمندی یک راهحل، بستگی به ارزیابی هر فرد از میزان جذابیت آن راهحل برای او دارد. آنچه که برای یک شخص ارزنده محسوب میشود، ممکن است برای دیگری جالب نباشد و عامل موثر دیگر، در تصمیمگیری درجه احتمال یعنی دانستن احتمال موفقیت یک راهحل است.
? مشکلات تصمیمگیری
اگر از حق نگذریم، تصمیمگیری نه فقط کار آسانی نیست، بلکه بهدلایل زیر در مواردی سخت و دردناک نیز هست؛
? تعارض:
وقتی راهحلی از هر نظر بهتر از راهحلهای دیگر است، تعارض در تصمیمگیری بین راهحلها وجود ندارد اما معمولاً یک راهحل از بعضی جهات و راهحل یا راهحلهای دیگر از جهات دیگر بهترند. از این رو، در انتخاب راهحلها شخص دچار تردید و تعارض میشود.در چنین شرایطی باید درجه سودمندی و احتمال هر راهحل را سنجید تا راهحلی که برای فرد ارزش بیشتری دارد، مشخص شود.
? ریسک یا خطر احتمالی:
عامل ریسک یا خطر احتمالی تقریبا همیشه در تصمیمگیریها وجود دارد زیرا معمولاً تصمیمگیرنده نتیجه انتخاب هر راهحل را نمیداند. مشکل، انتخاب راهحلی است که بالاترین احتمال سودمندی را ارائه دهد. بنابراین، گزینش از بین راهحلهایی که دربردارنده خطر احتمالی یا احتمال ضرر هستند، باید بهنحوی صورت گیرد که بالاترین شانس برای کسب نتیجه مثبت بهدست آید.
? عینیت و ذهنیت:
اگرچه بسیار شنیدهاید که باید در موقع تصمیمگیری عاقلانه، واقعبین و عینینگر باشید؛ این به این معنا نیست که تصمیمگیری شما نباید متاثر از احساسات شما باشد. نشانههای عینیبودن اگر هم وجود داشته باشند، بسیار معدودند. آنچه که به اصطلاح عینیت یا واقعبینی گفته میشود، نمیتواند از ذهنیت یا عوامل عاطفی شما جدا باشد. در هر تصمیمی، هر دو عامل وجود دارد.
? بهکارگیری اطلاعات:
مهمترین مشکل تصمیمگیری، گرفتن آن نیست، بلکه دستهبندی و ارزیابی اطلاعات مربوط به آن تصمیم است. برای اکثر تصمیمات بیش از یک راهحل وجود دارد و معمولاً محاسبه نتایج هر یک کار سختی است. برای دستهبندیکردن اطلاعات مربوط به هر راهحل و نتایج احتمالی آن میتوانید با استفاده از شیوه کاهش تعداد حقایق مورد بررسی در هر زمان اطلاعات بیشمار خود را دستهبندی کنید. به عبارت دیگر با اندیشیدن به فقط چند عامل در یک زمان و نادیدهگرفتن بقیه عوامل، بار خود را سبک کنید.
? خصوصیات شخصیتی
نیازها و خواستههای هر فرد که ویژگیهای شخصیتی او را میسازند، بر تصمیمات او اثر میگذارند. مثلا در برخی از افراد، انگیزه کسب موفقیت بیشتر از دوری از شکست است و برای برخی دیگر، عکس این قضیه صحت دارد.برخی از افراد فکر میکنند هدفی که کسب آن مشکلتر است، جالبتر است! در دنیای ما، رسیدن به هدفهایی که عده زیادی آن را ارزنده میدانند، معمولاً مشکل است.
? توالی تصمیمات
تصمیمات زندگی غالبا بهدنبال یکدیگر و بهتوالی رخ میدهند. معمولاً اطلاعات سودمند برای تصمیمات بعدی، مربوط به نتایج تصمیمات قبلی است. به بیان دیگر، یک تصمیم واحد با تصمیمات قبلی و بعدی خود ارتباط دارد، بنابراین تصمیماتی که اکنون میگیرید با آنهایی که باید بهزودی گرفته شوند و آنهایی که در آینده گرفته میشوند، جدا و مستقل از یکدیگر گرفته نمیشوند.از مهمترین تصمیماتی که انسان باید در زندگی بگیرد، میتوان به انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر و... اشاره کرد.تصمیماتی از قبیل اینکه کدام فعالیت فوقبرنامه را انتخاب کنم یا اوقات فراغت خود را چگونه بگذرانم، با چه کسی به خرید بروم، ایام تعطیل به کدام شهر سفر کنم، چه مدل کفش یا لباس را انتخاب کنم و... از درجه ریسک و اهمیت کمتری برخوردار هستند زیرا در صورت اشتباه، معمولاً جبرانپذیر و قابل برگشت میباشند اما تصمیمات مهم زندگی بهطور کلی غیرقابل برگشت هستند و یا بازگشت آنها متضمن اتلاف عمر، انرژی، وقت و خسارتهای دیگر است.بنابراین لازمه یک برنامهریزی موفق، آگاهی همهجانبه و دقتنظر در تصمیمات گرفته شده و شکلدهی به اهداف درازمدت خود میباشد.فرد با انتخاب گزینش حیطه انتخاب و اختیارات دیگر را برخورد محدودتر میسازد، طوری که بازگشت به عقب گاه غیرممکن و یا لااقل متضمن ضررهای بسیار است. در نهایت ادیسون برای جوانان ? توصیه دارد: کار، کار، کار.
? فراموش نکنیم که...
? تصمیمگیریهای حیاتی، آسان نیست.
یادتان باشد که تصمیمگیری هنر است. هرچه بیشتر تمرین کنید خبرهتر خواهید شد.
? برنامهریزی که در پس تصمیمگیری عملی خواهد شد و شما را وادار میسازد که زمان بیشتری را صرف برنامهریزی و زمان کمتری را صرف انجام فعالیتهای اجرایی عادی کنید.
? برنامهریزی خوب شامل کنترلهای لازم برای اجرای موفقیتآمیز برنامه نیز هست، درست است که برنامهریزی درازمدت ممکن است تغییر کند، اما این کار به همه فعالیتهای روزمره جهت میدهد.
? برنامهریزی کمک میکند تا نتایج دقیق حاصل از اجرای هر وظیفه خاص را مشخص سازید. اگر برنامهریزی مناسبی انجام شود و اگر هر فرد در سازمان نسبت به مسوولیت خود در قبال هر وظیفه معینی آگاه باشد، احتمال موفقیت در عرصههای مختلف بیشتر است.
? برنامهریزی برای رشدکردن و کسب موفقیت هرگز کاری پیشپا افتاده و خستهکننده نیست. تغییر، لازمه رشد است و رشد به افراد خلاق و مستعد نیاز دارد تا شرایط بهتری ایجاد نمایند.
? در زندگی مخصوصا وقتی که نوبت به تصمیمگیری میرسد باید مبتکر باشید. باید به خود و به توان خود در تصمیمگیری درست شدیدا اعتقاد داشته باشید. قدرت تصمیمگیری است که شما را از دیگران متمایز میکند.
? در تصمیمگیری از تجربیات و رهنمودهای گذشته استفاده کنید اما یادتان باشد که در هیچ دو موردی تصمیمات دقیقا یکسان نیست. درست است که مسائل ممکن است مشابه باشند اما عوامل بیرونی و موقعیت موثر بر آنها متفاوت است.
? مسائل کلیدی در هر زمان از زندگی عبارت است از مسائلی که در مورد آنها تجربیات گذشته کم است یا اصلا وجود ندارد تا بتوان از آن راهنمایی گرفت.هنگامی که وضعیت مسالهسازی، تازگی دارد و آشنایی قبلی با آن نداریم، جهتیابی متفاوتی لازم میآید. برای موفقیت باید بتوانید مسائل را در زمینههای ناآشنا حل کنید.
? سروکار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگیهای تصمیمگیری است. درباره تصمیمگیری میباید ذهنیتی مثبت داشته باشید.
? تصمیمگیری مسوولانه
برای داوریهای درست در تصمیمگیریهای روزانه، مدیر باید همواره نگرشی متعادل درباره زندگی، کسب و کار و جامعه داشته باشد.
در کسب و کار، تصمیمگیری یک امر حیاتی است. قبل از آنکه هر کاری صورت گیرد، باید تصمیمی گرفته شود. این سخن حتی زمانی که گروهی از افراد با هم به کاری میپردازند، صادقتر است. در اداره کردن کارکنان نیز، تصمیمگیری ماهرانه یک راز مهم کامیابی است. هنگامی که در دوراهی مهمی ایستادهاید و گروهی از مردم در انتظارند تا شما راه آنان را برگزینید، شما به راستی نمیتوانید دو دل باشید و از گرفتن تصمیم دوری جویید. ناتوانی مدیران در دست زدن به اقدامات قاطع و فوری میتواند زیانهای مالی بسیار به بار آورد و به روحیه کارکنان سخت آسیب برساند.هر راهی که برگزینید، کارکنان شما دست کم پی خواهند برد که به چه سویی خواهند رفت و با دلیری و شوق بیشتر در آن جهت گام برخواهند داشت.
به ویژه در این روزگار پر از دگرگونیهای پیاپی که هر کسب و کاری با رقیبان پرخاشگر و پرتحرک سروکار دارد، بسیار مهم است که تصمیمات با اندیشه بیشتر و به اجرای سریع آنها بینجامد اگرچه در اوضاع و احوال اینچنینی، نیاز به سرعت عمل بدان معنا نیست که یک شخص بتواند مسوول همه تصمیمها باشد. چنین کاری در عملیاتی بسیار کوچک میتواند شدنی باشد، ولی در شرکتهای دارای هزاران یا دهها کارمند، رئیس شرکت نمیتواند به طور فردی هر تصمیمی را بگیرد.بنابراین تصمیمگیری باید به گونهای واقعی به دیگران واگذار شود. رئیس شرکت توقع دارد زیردستان او موضوعهای مهم را به وی آگاهی دهند، ولی در غیر این صورت انتظار آن است که آنان با در نظر گرفتن سیاستهای کلی و بنیادی شرکت تصمیمهای مربوط به کار خود را بگیرند. چنین راهبرد و تدبیر کلی به چرخه تصمیمگیری شتاب میبخشد. افزوده بر آن، اگر تصمیمگیری به مدیران در هر رده سازمانی واگذار شود، از رئیسان بخش به رئیسان قسمت، از رئیسان قسمت به کارکنان سرپرستی و از سرپرستان به کارگران عملیات، چرخه تصمیمگیری به فرعی در سراسر شرکت به کار خواهد افتاد و پاسخ دادن سریع و درست را به هر موقعیتی که پدید آید، آسانتر خواهد کرد. من این روش را «مدیریت مستقل» مینامم. البته رئیس شرکت به طور اصولی باید بدینشیوه عمل کند ولی در این نظام رئیسان بخشها، رئیسان قسمتها و کارکنان ارشد ستادی نیز باید آماده باشند تا درباره موضوعهای مربوط به قلمرو کار خویش بهطور مستقل به کارگردانی بپردازند. حتی در پایینترین رده، کارکنان وظیفههایی دارند که باید درباره چگونگی اجرای آنها خودشان تصمیم بگیرند.
شرکتها از ترویج شیوه مدیریت مستقل سود خواهند برد زیرا زمانی که این شیوه از سوی همه کارکنان به خوبی فهمیده و عمل شود، همگان به کار بیشتر خواهند پرداخت و استعداد و تواناییهای آنان به بهترین صورت پرورده خواهد شد.با این همه، گاه و بیگاه موضوعهای مهمی پیش خواهد آمد که باید آنها را با مقام بالادست در میان نهاد و برای تصمیمگیری درباره آنها نیاز به کمک و یاری دیگران است.
بنابراین اعضای یک شرکت از قدرت و اختیار تصمیمگیری متناسب با جایگاه شغلی خود در سازمان برخوردار خواهند بود. در چنین حالتهایی تصمیمگیری سریع، بهگونهای که شرح داده شد، ضروری است. اگر دستیابی به راه چارهای فوری ممکن نشود ـ این ضرورت در میان باشد که موضوع با ژرفای بیشتر مورد بررسی قرار گیرد و نظر شخص سومی نیز پرسیده شود ـ موضوع را نباید همچنان معلق گذاشت، بیآنکه روشن گردد چه وقت درباره آن تصمیم گرفته خواهد شد. هرگاه تصمیمها چنان باشند که باید هرچه زودتر به آنها پرداخت، سرعت تنها کافی نمیتواند باشد. داوری درباره چگونگی کنشهایی که در پس آن میباید انجام گیرد، باید درست و قطعی باشد.
بهرغم هر سرعتی که در گرفتن تصمیم بهکار برده میشود، اگر آن تصمیم، تصمیمی نادرست باشد چیزی دستگیر نخواهد شد.
انسان چگونه تصمیمهای درست میگیرد؟ این به واقع موضوعی بسیار دشوار است. هیچکدام از ما از قدرت خدایی بهرهای نداریم. بنابراین نمیتوانیم همواره تصمیمات درست بگیریم. با این همه، هیچکدام نمیتوانیم وظیفههای خود را به عنوان مدیر به انجام برسانیم، بیآنکه تصمیمهایی را به سرعت و به درستی بگیریم.
بدینمنظور، مدیران باید بر تجربه و بصیرت تکیه کنند و با توجه به اوضاع و احوال ویژهای که بر هر موضوعی حاکم است، به نتیجهگیریهایی برسند. در این چرخه، مهمترین ابزارهایی که شخص میتواند در اختیار بگیرد، عبارتند از نگرشی متعادل درباره زندگی، فلسفهای روشن درباره کار و آگاهی و درک واقعبینانه درباره جامعه. بهطور معمول پروراندن دیدگاههایی آگاهانه درباره زندگی و جامعه، انسان را مجهز میکند تا تصمیمهای درستی بگیرد. بدون چنین استعدادی برای آگاهی و بصیرت، تصمیمهای هر مدیری میتواند اتفاقی و مصلحتآمیز گرفته شود و نتواند زیردستان را به اعتبار آن قانع سازد.
برای نمونه به مثال زیر توجه فرمایید:
رقابت در صنعت شما بسیار شدید است و در حالی که بر شدت رقابت افزوده میشود، رقیبان شما میکوشند کالای خود را زیر قیمت تمام شده بفروشند. مشتریان ثابت شما به نمایندگیهای فروش شما گفتهاند که قیمتهای شما بسیار گران است و اگر شما تخفیف بیشتری نسبت به دیگران ندهید با شرکت شما دیگر معامله نخواهند کرد. این سخن بهراستی نمایندگیهای فروش شما را پریشان میکند و میشتابند به سوی شما که رئیس شرکت هستید، بلکه قیمتهای خود را کاهش دهید.در پرتو چنین اوضاع و احوالی، شما نمیتوانید به آسانی تسلیم شوید و به فروشندگان خود بگویید که کالا را با ضرر بفروشند. از سوی دیگر، برای متقاعد کردن آنان به این دلیل که شرکت باید در فروش کالای خود سود بهدست آورد، دشواری خواهید داشت. تصور میرود آنان پاسخی تند بدهند و بگویند گاهی لازم است فروش با زیان همراه باشد. شاید نیاز به توضیحی بیشتر باشد تا آنان بتوانند موضع شما را دریابند.این توضیح میتواند چنین باشد: «اگر ما سود سرشار میبردیم، من بیدرنگ با کاهش قیمتها موافقت میکردم اما قیمتهای ما برپایه نظارت کامل هزینه و عملیات منطقی و عقلانی استوار است که در آن مبلغی اندک که نشان از سود معقول دارد، گنجانده شده است. نیمی از آن سود به صورت مالیات به دولت و جامعه داده خواهد شد، نیم دیگر به صاحبان سهام و به پژوهش و پدیدآوردن کالای تازه اختصاص مییابد. بدینمعنا هنگامی که شرکت ما سودی معقول به دست میآورد، همه از آن بهرهمند میشوند و جامعه در کل غنیتر و بارورتر میگردد.
اگر همه از پول درآوردن دست بکشند، کشور به حالت توقف درمیآید و هیچکدام از ما نمیتوانیم هزینه زندگی خود را تامین کنیم. ما وظیفه داریم که فرآوردههای خود را از راه عقلاییکردن عملیات تولید به قیمت معقول فراهم آوریم ولی در همان حال ما وظیفه داریم که سودی معقول بهدست آوریم و آن سود را در دولت و جامعه خود بهطور کلی از نو سرمایهگذاری کنیم.
اگر همه از این مسوولیتها دست بکشند، به سر کشور و جامعه چه خواهد آمد؟
من اطمینان دارم شما با من موافق هستید که ما نمیتوانیم کالای خود را با کاهش بیاندازه قیمت بفروشیم.
با توضیح موضوع بدین شیوه، نمایندگیهای فروش با امیدواری پی به نقطهنظر شما خواهند برد و با اندکی تشویق و دلگرمی، مصمم و استوار با توضیح موضع شرکت به سوی خریداران باز خواهند گشت.
همانطور که نمونههای قبل نشان میدهد، مدیران و بهواقع کسانی که مسوولیت اداره دیگران را بر دوش دارند، باید همواره داوری درست را پرورش دهند و بکوشند تا چشماندازی متعادل از زندگی، کسب و کار و جامعه بهدست آورند. مدیران با تصمیمگیری روزانه و با کوشش پیوسته برای بهتر کردن خود بدینسان، با وجود لغزشهای اتفاقی که در راه پدید خواهد آمد، بیتردید در توانمندی برای دستیابی به داوریهای درست رشد خواهند کرد.رشد شخصی هر مدیری به رشد زیردستان وی خواهد انجامید.
? رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
روزی در جنگلی، مسابقهای بین یک خرگوش و یک لاکپشت برگزار گردید. خرگوش با توجه به جثه و شرایط جسمانی خود به سرعت از لاکپشت پیشی گرفت و هنگامی که به پشت سر خود نگاه کرد متوجه شد که فاصله زیادی از رقیب خود پیدا کرده است به همین سبب به خود مغرور شد و تصمیم گرفت در گوشهای استراحت کند و چرتی بزند.
غفلت خرگوش مدتی به طول انجامید و در این مدت، لاکپشت آرامآرام و بیوقفه مسیر مسابقه را طی کرد و به نزدیکیهای خط پایان رسید.این بار با توجه به توقف خرگوش تند پا، لاکپشت فاصله زیادی از او جلو افتاده بود، در این هنگام خرگوش ناگهان از خواب غفلت بیدار شد و به مقصد نهایی چشم دوخت! اما دیگر دیر شده بود و تلاش و کوشش خرگوش به جایی نرسید و بازی را باخت!
هنگامی که خرگوش از خواب بیدار شد و دریافت که لاکپشت از او جلو افتاده، سعی کرد هر طور شده خودش را به او برساند و مسافت عقب مانده را جبران کند ولی اندیشهای مانع این کار شد. او با خود میاندیشید که اگر بخواهد از لاکپشت سبقت بگیرد، باید ابتدا خود را به محل فعلی او برساند و طی این مدت لاکپشت باز جلوتر خواهد رفت و برای جبران آن، باید خود را به محل جدید برساند که تا آن زمان، باز لاکپشت به محل جلوتری خواهد رفت!
این گفتوگو و جنجال ذهنی و این تصور که هیچگاه نمیتواند به لاکپشت برسد، تمام فکر خرگوش را اشغال کرد و هرگونه تصمیمی را از او سلب نمود.در نتیجه نتوانست قدمی پیش بگذارد و از فکر رسیدن به لاکپشت و بردن مسابقه منصرف شد و شرمسارانه تن به باختن داد!
از این داستان معروف ? نتیجهگیری مهم برداشت خواهد شد که؛
?) گامهای کوچک و پیوسته، به مراتب موثرتر از حرکتهای سریع و عجولانه میباشد، غرور و غفلت بیجا پیامدی جز پشیمانی و ندامت نخواهد داشت!
?) اگر دائم به نتوانستن یا نشدن فکر کنیم و توجهمان را به شکست معطوف نماییم، قدرت تصمیمگیری و حرکت از ما سلب میشود و هرگز موفق نخواهیم شد.
??? نکته سودمند
?) من فکر میکنم پس هستم.
?) درباره کارهای به ظاهر غیرممکن هم فکر کنید.
?) هیچگاه از سایهها نترسید، زیرا به این معنی هستند که در همین نزدیکی باید نور باشد.
?) شما نمیتوانید کارها را متفاوت انجام دهید تا زمانی که آنها را متفاوت نبینید.
?) همانند بازی شطرنج برای مهرههای اصلی مبارزه کنید و برای رسیدن به این هدف بیرون رفتن سرباز اهمیتی ندارد. یادتان باشد توجه زیاد به مسائل جزئی شما را از پرداختن به مسائل اصلی باز میدارد.
?) در زمان تجزیه و تحلیل و تصمیمگیری صبور باشید و در زمان اجرا بیصبر.
?) بهترین عکسهای جهان هم اگر در داخل دوربین باشد، به درد نمیخورد.
?) اشتباه بزرگی که بسیاری در برنامهریزی مالی خود مرتکب میشوند این است که روی کل حقوق خود و قبل از کسر کردنیهایی مانند مالیات بر درآمد، حساب میکنند. قاعده مهم در این بین آن است که حقوق ناخالص را از ذهن خود پاک کنید و فقط روی حقوق خالص خود حساب کنید.
?) بسیاری از مردم، بیشتر به درست انجام شده نحوه کارها توجه دارند تا به درست بودن اصل خود آن کارها.
??) یک مدیر خوب کسی است که حداکثر استفاده را از امکانات موجود ببرد.
??) یک مدیر بهتر کسی است که حداکثر بهره را از کاری که انجام میدهد ببرد.
??) یک مدیر باز هم بهتر کسی است که کار خود را به خوبی اداره کند.
??) و بالاخره بهترین مدیر کسی است که تخم اندیشیدن را در ذهن افراد خود بکارد.
??) یک شرکت در واقع سایه بلند مدیر مدبر آن است.
??) نگران نباشید که دیگران درباره شما چه فکری میکنند زیرا آنها نیز نگران آن هستند که شما درباره آنها چه فکر میکنید.
??) دست به کارهای بزرگ بزنید ولی مواظب باشید دچار اشتباهات بزرگ نشوید.
??) بسیاری از تجارب بزرگ بدون داشتن مدرک فوقلیسانس مدیریت بازرگانی (MBA) هم به موفقیت رسیدهاند اما بدون عقل و درایت هرگز.
??) بین حرف تا عمل یک چیز کهنه میشود و آن یک جفت کفش خوب است.
??) با سکوت میتوان عیوب دیگران را شنید و عیوب خود را پنهان کرد.
??) جهت مهمتر از سرعت است ما آنقدر مشغول نگاه کردن به سرعتسنج خود هستیم که از اتفاقات مهم اطراف خود غافل میمانیم.
??) با تغییرات، تغییر نکنید، بلکه قبل از تغییرات تغییر کنید.
??) اگر شما در زمان مناسب بذرافشانی نکنید، آنگاه نخواهید توانست در فصل برداشت، برداشتی کنید.
??) افزایش کارایی فرد، بدون تذکر دادن اشتباهاتش کار آسانی نخواهد بود.
??) صدا تبدیل به موزیک میشود، اگر فرد آموزش دیدهای آن را ایجاد کند آموزش ضروری است.
??) هیچگاه نگذارید کاری را که یک نفر میتواند انجام دهد، دو نفر انجام دهند.
??) آموزش نیاز به نگرش مثبت دارد.
منابع :
? - نخست انسان، سپس کالا، ترجمه دکتر محمدعلی طوسی، نشر پویش
? - حکایتهای بهرهوری، حسین پورآقاسی، نشر امید فرزانگان
? - ماهی! ترجمه مامک بهادرزاده، نشر پیک آوین
? - اندیشههای مدیریت، ترجمه سیدعباس مجتهدی، نشر پیک سحر
? - برنامهریزی تحصیلی و شغلی، برنامهریزی محتوا و نظارت بر تالیف: دفتر برنامهریزی و تالیف آموزشهای فنی و حرفهای و کار دانش
? - کارآفرینی، از انتشارات سازمان بینالمللی کار، برگردان وزارت کار و امور اجتماعی ایران. بابک بهی - بنفشه بهی - تهران امروز
7 - سایت میگنا