یکی از چالش های همیشگی والدین با فرزندان بر سر «وقت» است. همه ما مشاجره والدین با فرزندشان را بر سر ساعت خواب، ساعت استراحت، ساعت درس خواندن یا ساعت تفریح، بارها دیده یا شنیده ایم. واقعیت این است از زمانی که کودک به درک بهتری از پیرامون خود می رسد و مفهوم «خود» را درک می کند و طعم استقلال را می چشد، می خواهد خودش غذا بخورد، راه برود، تجربه کند و از آن چه به «من» مربوط می شود، بیشترین بهره را ببرد. این هویت خواهی و کسب استقلال در طول زمان با قوانین زندگی و آن چه در زندگی روزمره جاری است در تضاد قرار می گیرد و والدین و کودک بر سر چگونگی انجام کارها و زمان آن ها دائم درگیر می شوند. این چالش بر سر زمان خواب و غذا از همان دوران کودکی شروع می شود و کودک چاره ای نمی بیند جز این که سعی کند خود را با قوانین دنیای بزرگسالان تطبیق دهد. اما در سال های بعد، زمان برای او یک مفهوم اساسی پیدا می کند و درمی یابد مناقشه بر سر این موضوع تا چه حد می تواند زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد. نکته ای که بسیاری از والدین از آن بی اطلاع هستند این است که باید «مدیریت زمان» را به عنوان یکی از مهارت های زندگی، از دوران کودکی به فرزندان خود آموزش دهند.
مدیریت زمان در واقع هدفمند کردن کارهاست و این امر نوعی صرفه جویی در زمان محسوب می شود. بی گمان این صرفه جویی نقش مهمی در بهبود کیفیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی افراد به دنبال دارد.
در سالی که به عنوان جهاد اقتصادی نام گذاری شده است تمرکز روی مولفه های اقتصادی اهمیت دوچندان می یابد. ازجمله این مولفه ها در خانواده که واحد اجتماع را تشکیل می دهد مدیریت وقت و زمان است. از این رو خانواده ها باید بر هدفمندی زمان تاکید ویژه داشته باشند.
مدیریت زمان، مهارت اساسی
مدیریت زمان به معنای تنظیم زمان است. دکتر ساحل همتی متخصص اعصاب و روان و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی با بیان این جمله به خراسان چنین می گوید: تنظیم زمان برای انجام کارها به طوری که بدون عجله انجام شود و وقت زیادی هم گرفته نشود مهارتی قابل اکتساب است. برای این کار لازم است فرد زمان مورد نیاز و کارهایی را که در اولویت قرار دارد، فهرست بندی کند و سپس زمانی را که برای انجام کاری نیاز دارد، ارزیابی کند و برای آن وقت بگذارد.
به عنوان مثال مادری که صاحب فرزند شده است، اولویت کاری خود را برای نوزاد خود می گذارد تا نیازهای او را برآورده کند. سپس در زمینه کارهای منزل و رسیدگی به امور دیگر فرزندان و اگر شاغل است کار بیرون، برنامه ریزی می کند. اما طبیعی است که بیشترین زمان را به نوزاد خود اختصاص دهد. گاهی اوقات فرد مجبور است کارهای زیادی را طی مدت زمان کوتاهی انجام دهد.در چنین شرایطی مهارت مدیریت زمان به فرد کمک می کند تا کارهای مهم تر را زودتر انجام دهد؛ از طرفی در نظر گرفتن زمان در هنگام انجام امور باعث می شود از انجام کارهای بیهوده و وقت گیر جلوگیری شود. به عنوان مثال استفاده از تلفن باید هدفمند باشد. در این شرایط تلفن20 دقیقه ای به 5 دقیقه کاهش پیدا می کند چون فرد از این امکان ارتباطی نه برای وقت گذرانی بلکه برای انجام کاری یا رسیدن به هدفی استفاده می کند.
با هدفمند کردن کارها یا در واقع صرفه جویی در زمان در کنار اولویت بندی همه ما یاد می گیریم که باید برای هر کاری، زمان مناسبی در نظر بگیریم و در طول ساعات روز اتلاف وقت نداشته باشیم.
آموزش مدیریت زمان
والدین آگاه و هوشمند والدینی هستند که نسبت به کسب مهارت های زندگی و آموزش آن به فرزندان خود وقت می گذارند. دکتر همتی با تاکید بر این که کودکان از رفتار والدین می آموزند، نه از گفتار آن ها، تاکید می کند: آموزش مدیریت زمان در عمل امکان پذیر است. والدی که ساعت ها پای تلفن می نشیند یا سر خود را با رایانه گرم می کند نمی تواند فرزندش را متقاعد کند که زمان استراحت و درس خواندن و تفریح کردن را مدیریت کند. بیشتر والدین عادت دارند ساعت ها پای تلویزیون بنشینند و تمام برنامه ها را تماشا کنند، بدون این که هدف خاصی داشته باشند. این دسته از والدین نخواهند توانست کودک را از تماشای برنامه های تلویزیون تا دیروقت منع کنند زیرا خودشان پیام بی برنامگی و بی هدفی در تماشای تلویزیون را به صورت عملی به کودک یاد می دهند.والدین باید دقت کنند که الگوی مناسبی در اختیار فرزندان خود قرار دهند تا بتوانند مدیریت زمان را به درستی آموزش دهند. از طرف دیگر لازم است بچه ها طی مدیریت زمان نیازهایشان را بشناسند. بدانند چه زمانی وقت غذا خوردن، استراحت، بازی کردن و... است. بسیاری از والدین پای تلویزیون به زور به بچه غذا می دهند یا دنبال او می دوند تا غذا بخورد. در صورتی که به جای این کارها باید وقت غذاخوردن را به بچه به طور غیرمستقیم آموزش دهند. کودک باید بداند ناهار یا شام چه ساعتی خورده می شود و او هم باید در کنار دیگر اعضای خانواده غذایش را میل کند. والدین موظف نیستند هر زمانی که کودک گرسنه است به او غذا دهند.
در واقع علت بدغذایی بسیاری از بچه ها، خود والدین هستند که هر ساعت از شبانه روز، کارهای خود را تعطیل می کنند تا کودک غذا بخورد. اگر والدین مهارت مدیریت زمان را داشته باشند به کودک می گویند الان وقت ناهار است. همه می نشینند و ناهار می خورند. کودک می فهمد آن زمان، وقت تماشای تلویزیون یا نقاشی یا بازی کردن نیست و او فقط باید غذایش را بخورد. این نکات ظریف و کوچک کمک می کند تا کودک وقتش را تنظیم کند و اندک اندک بفهمد هر کاری را باید سر ساعت خود انجام دهد.
وی با اشاره به این که در بسیاری از اوقات ما به عنوان والدین هدفمند عمل نمی کنیم، می افزاید: گاهی بیرون از منزل می رویم بدون این که هدف خاصی داشته باشیم. در صورتی که باید بدانیم دقیقا چه کارهایی را باید انجام دهیم. خرید داریم، قصد داریم غذا را بیرون صرف کنیم یا کار دیگری داریم. وقتی هدف داشته باشیم، زمان مناسبی هم برای آن در نظر می گیریم. هدفمندی در طول ساعات شبانه روز باعث می شود از وقت مان بیشتر استفاده کنیم و در ضمن مهارت مدیریت زمان را به بچه ها آموزش دهیم. بسیاری از والدین وقتی بچه ها به مدرسه می روند، به فکر مدیریت زمان می افتند و تصور می کنند با چند پیشنهاد و توصیه می توانند آن را آموزش دهند. در صورتی که چنین امری امکان پذیر نیست، گاهی اوقات والدین برای این که کودک به درسش برسد، غذا را به اتاق او می آورند یا میوه را برای او پوست می کنند تا در وقتش صرفه جویی شود، در صورتی که این کارها بی فایده است زیرا او باید به نحوی زمان درس خواندنش را تنظیم کند که به امور شخصی اش هم برسد.در طول دوران تحصیل او باید یاد بگیرد هم درس بخواند، هم تفریح کند، هم ورزش کند و هم در کارهای منزل کمک کند و این ها میسر نمی شود مگر با مدیریت زمان.
خانواده ها همیشه نگران اند مبادا فرزندشان از قافله علم، فناوری و پیشرفت جا بماند و سعی شان بر این است که با مدیریت زمان او را در مسیر پیشرفت علمی، اقتصادی و... کمک کنند اما نکته قابل توجه این است که معنای مدیریت زمان به معنای پر کردن تمام وقت برنامه زندگی نیست بلکه معنای عمیق تری دارد و آن این است که فرد توانایی داشته باشد کارهایش را اولویت بندی کند و آن ها را به صورت هدفمند انجام دهد تا هم در وقت صرفه جویی کرده باشد و هم با صرف هزینه کمتر به هدف مورد نظرش برسد چرا که وقت سرمایه ای است که اگر از دست رود، دیگر به دست نخواهد آمد