سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا ایمان گناه است؟ چرا عشق و پرستش جرم است ؟ چرا می خواهند این نسل هوشیار و شایسته و تشنه و پر خروش را بی ایمان کنند؟

علی شریعتی

چرامی پسندند که مرد علم و عقل ، با عشق بیگانه گردد؟ از پرستش دست کشد ؟ چرا ؟ علم بی عشق ، عقل بی پرستش ، جوانی بی ایمان ، جوان بی عشق ، نسل بی پرستش ، عقل و علم بی ایمان ، بی مسئولیت ، بی هدف چه خواهد بود ؟ وای ! که چه زشت و سرد است ، روح عالمی که بی درد است ؛ اندیشه ی خردمندی که نمی پرسند ؛ نسل جوانی که ایمان ندارد!
چه رنج می برم و چه درد می کشم ، که می بینم این متولیان خداناشناس بی درد و بی حس ، پای این روح طغیانی پر التهاب زیبای این نسل را ، که فطرت اهورایی دارد و سرشت خدایی ، در زنجیر های آهنین می کشند  و می کوشند تا با خاک اش هم زنجیر کنند ، تا پرواز نکند ؛ نگریزد ؛ پایی به بهشت باز نکند ؛ شمع را از محراب بردارند و در مجلس روضه بنشانند؛ پروانه را از شمع دور سازند و لای کتاب ها و دفتر ها خشک کنند؛ آزادی را در قفس کنند و آزاده را به زندان افکنند؛و دل را از عشق به ماوراء زندگی و روزمرگی خالی کنند ، و آن را از شهوت و منفعت و حسد و ذلت پر کنند. و به هر حال ، انسان را «حیوانی ناطق» کنند و «مسخ»، و شهر را «طاعونی» ، و زندگی را  «استفراغ» ، و بودن را لفظ موهومی ، که جز موهوم های مجسم را بس نیست.

نوشته «اگر میعادی نباشد ، رفتن چرا؟»

 



برچسب‌ها: شریعتیآزادیایمانگناهزندان

تاریخ : جمعه 89/6/19 | 11:24 صبح | نویسنده : | نظر