چند ماه قبل مهدی کروبی با صــدور نـامـهای سـرگـشـاده، موضعگیریهای علنی یکی از موثرترین افراد بر انتخابات را مورد اعتراض قرار داد. در آن زمان بلافاصله عدهای به تکرار حرفهای کلیشهای پرداختند تا اعتراض کروبی را »ناموجه« جلوه دهند. کمتر از سه ماه بعد از صدور نامه کروبی، این بار نوبت علی لاریجانی بود که موضعگیری انتخاباتی بعضی از اعضای شورای نگهبان را یکی از عوامل مناقشههای اخیر در کشور بنامد. رئیس اصولگرای مجلس که موضعگیریهای رسانه ملی در زمان ریاست او بارها مــوجــب اعتـراض اصلاح طلبـان شـده بود علاوه بر اعتراض به »موضعگیری مناقشه برانگیز بعضی اعضای شورای نگهبان«، رفتار صدا و سیما در حوادث اخیر را نـیـز مـورد اعـتـراض قرار داد. مجموعه اظهارات لاریجـانـی نشـان میداد که او نیز مانند بسیاری از اصلاح طلبـان، بـه این نتیجه رسیده است که »نـهـادهای اجماعی، نبایستی با موضعگیریهای یکطرفه، پیشاپیش بیطرفی خود را زیرسوال ببرند و مردم را نسبت به عادلانه بودن برخی اقدامات عمـومی همچون انتخابات، دچار تردید نمایند«. اظهارات صریح لاریجانی، این امیدواری را ایجاد نمود کـه در سطوح عالی تصمیمسازی و تصمیمگیری کشـور، خـطـرات »عـدم بیطرفی« یا اظهارات و اقداماتی که »افراد موظف به بیطرفی« را در مظان خروج از بی طرفی قرار می دهد درک شدهاست. این امیدواری، به این معنی بود که حتی اگر کسانیواقعاً بی طرف نیستند لااقل برای آرام نگاه داشتن جامعه، تظاهر به »عدم بیطرفی« نخواهند کرد یا از هرگونه اظهارنظری که میتواند توسط دوستان، رقبا و دشمنان به عنوان نشانه »خروج از بی طرفی« تلقی شود، خودداری خواهند کرد. اما این خوش گمانی سازنده، زیاد به طول نینجامید. تنها ساعاتی پــس از پـخــش مـسـتـقیـم اظهـارات لاریجـانـی در تلـویزیون، یکی از ناظران موثر در انتخابات، حوادث اخیر در کشور را بهانه قرار داده و به جای عـمـل بـه تـوصـیه رئـیـس اصـولگرای مجلس برای »شـنیدن سخن تظاهرکنندگان«، حملات خود را متوجه کاندیدای مـعـتـرض نـمـود. او بـه هـمـیـن بـهانه، تحرکاتاخـیــر مــوســوی را مـوجـب نـشـان داده شـدن »جوهره او« دانست. اگر کسی سوابق مربوط به تحولات ربع قرن گذشته کشور را نداند ممکن است گمان کند که این اظـهـارنـظر، فاقد هـرگونه پیشینهای است و تنها به خاطر حمایت مـوسـوی از تظاهرکنندگان یا اصرار او بر پیگیری شکایتهای انتخاباتی خود، بیان شده است. اما با یک عقبگرد 24 ساله، میتوان ریشههای دیگری برای برخی اظهارنظرهای نه چندان دوستانه و غیرسازنده در شرایط بحرانی کنونی پیدا کرد. شاید نگاهی به آن حوادث، بتواند جوهره موسوی و برخی مخالفان امروزین او را نیز آشکار سازد. از اواسط تابستان 1364 و هم زمان با برگزاری چـهـارمـیـن دوره انـتـخـابـات ریـاست جمهوری، زمزمههایی در خصوص تغییر نخستوزیر، مطرح شـد. بـا فرا رسیدن پاییز و هنگامی که قرار بود رئیسجمهور منتخب، نخست وزیر پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کند سران جناحی که آن روز به عنوان »محافظهکار« شناخته میشدند تحرکات برای حذف موسوی را آغاز کردند. مهمترین تحرک، دیدار سه تن از روحانیون سرشناس آن جناح با رهبر فقید انقلاب بود که نهایتا به اظهارنظر کتبی ایشان و تاکید بر این نکته منجر شد که »تغییر نخست وزیر به مصلحت نــیــست.« قبل و بعد از این اظهارنظر، امام (ره) بارها حمایت و حسن نظر خود به موسوی را ابراز کـردنـد تـا مـشخص شود او از چه »جوهره«ای برخوردار است. اما افراد دیگری هم در همان ایام، »جوهره« خـویـش را بـه نمایش گذاردند. آنها ابتدا، برای نخستینبار در سالهای پس از انقلاب، برای تعریف رابطه خود با ولایت فقیه، از عبارت جدیدی استفاده کردند تا عدم تبعیت خود از رهبر فقید انقلاب را توجیه کنند. شخصیت پرنفوذی که رفتار موسوی را معرف »جوهره« او میداند حتما به یاد میآورد که در سال 64، چه کسانی اعلام کردند که »نظر امام در مورد ادامـه نـخـستوزیری موسوی، ارشادی است نه مولوی!« پس از آن هم برای آنکه ثابت کنند به این ارشاد نیازی ندارند به همراه سایر اعضایگروه موسوم بـه »99 نفر« در مجلس دوم، به نخست وزیری میرحسین، رای منفی دادند. البته در انتخابات مجلس سوم کهمنجر به تسلط اصلاح طلبان فعلی بر قوه مقننه گردید رفتار نظریه پردازان » مولوی- ارشادی« به گونهای بود که رهبر فقید انقلاب مستقیماً به میدان آمد و با دستوری »مولوی« برخلاف نظریه شورای نگهبان زمینه تایید انتخابات در حوزه انتخابیه تهران را فراهم کرد. آن روزها گذشت و با رحلت رهبر فقید انقلاب، پرونده دستهبندی دستورات ایشان به »مولوی« و »ارشادی« بسته شد. اما تا زمانی که امام در قید حیات بود موسوی کلامی نگفت که نشانه تغییر »جوهره« او باشد. پس از آن هم تا زمان کاندیداتوری برای انتخابات،حرکتی انجام نداد که حتی مخالفان قسم خورده و با نفوذ، بتوانند او را به تغییر »جوهره« ای که موجب حمایت و تحسین مکرر رهبر فقید انقلاب از او شده بود، متهم کنند. در مقابل، کسانی که در دهه 60 حتی حاضر نشدند توصیه امام (ره) در مورد موسوی را بپذیرند نیز نشانهای از خود بروز ندادند که ثابت کند از رفتار آن روز خود پشیمان هستند. پس میتوان گفت: »جوهره« موسوی تغییر نکرده و مخالفان او نیز »جوهره« خود را حفظ کردهاند. البته این سخن نه به معنای معصوم دانستن موسوی است و نه بهمعنای نفی کامل کسانی که مخالفت آنها با موسوی، سابقه بیست و چند ساله دارد. پس بهتر است به جای »جوهره« شناسی که انجام بی خطای آن تنها با علم غیب الهی امکانپذیر است، هر کس به فکر انجام وظایف امروزین خود باشد؛ برای کسانی که مسئولیتی در امر انتخابات دارند یکی از وظایف حتمی آن است که از هرگونه اظهارنظری که مردم را نسبت به عدم بی طرفی آنها ناامید میکند، خودداری نمایند. اگر این توصیه مورد توجه قرار گیرد جوهره قانونپذیری همه افراد کشف خواهد گردید
برچسبها: جوهره !