فاکتور ? باشخصیت هایی چندلا‌یه

 

فاکتور 8

  گفتگو با قطب‌الدین صادقی، درباره بازیگری مقابل دوربین . . .

 

از وقتی قطب‌الدین صادقی را در سریال به یاد ماندنی «کیف انگلیسی» دیدیم تا امروز که چهره او را در «فاکتور ?» می‌بینیم، چند سالی می‌گذرد. اگرچه حضور او در عرصه تئاتر به طور مستمر و پیگیر است ولی از کم کاری‌های او در سینما و تلویزیون می‌توان به این نتیجه رسید که صادقی برای انتخاب نقش‌هایش بسیار سختگیر است و انتخاب برتر را به حضور بیشتر ترجیح می‌دهد. به بهانه بازی در سریال فاکتور ? که این روزها به پایان رسید ، به سراغ قطب‌الدین صادقی رفتیم تا درباره حضور دوباره‌اش در تلویزیون با او گفتگو داشته باشیم.

سریال فاکتور ? در میان سریال‌های در حال پخش چه جایگاهی دارد؟

سریال فاکتور ? دارای یک موضوع اجتماعی است. سریال‌هایی که اغلب ساخته می‌شوند یا مناسبتی و تاریخی هستند یا خانوادگی. در چارچوب سریال‌هایی که از شبکه‌های مختلف سیما پخش می‌شود، جای سریال‌های اجتماعی یا موضوعات و بحران‌های اجتماعی بشدت خالی بود. یکی از بحران‌های اجتماعی که با آن روبه‌رو هستیم، کمبود داروست و گران بودن داروهای مربوط به بیماری‌های خاص که معضل بزرگی برای این بیماران و خانواده‌هایشان محسوب می‌شود. برای این‌که داروها را اولا بسختی پیدا می‌کنند و اگر هم پیدا کنند از طریق کانال‌های هدایت شده دولتی نیست و به شکل آزاد از ناصرخسرو و به ده‌ها برابر قیمت است و یک هزینه کاذب و گزاف به مردم تحمیل می‌شود. سریال فاکتور ? به این معضل می‌پردازد.

به تصویر کشیدن این موضوعات چقدر به حل مساله اصلی کمک می‌کند؟

به نظر من گفتن از مشکلات، دردها و دلمشغولی‌های مردم و ارائه راه‌حل‌هایی برای آنها از اهم وظایف دستگاه‌های فرهنگی است. نباید فقط تبلیغ کرد. باید بحران‌ها و مشکلات را هم نشان داد. به همین دلیل است که مردم خوششان می‌آید، چون دارد بدون تعارف از یک درد اجتماعی صحبت می‌کند. از چیزی حرف می‌زند که مردم پچ‌پچ در خانه‌ها می‌گویند.

حالا شخصیت‌ها با صدای بلند آنها را در صفحه تلویزیون بیان می‌کنند؛ البته با برخی مسائل احساسی و عواطف مادر فرزندی و بحث طلاق که به عنوان چاشنی استفاده شده‌اند، در هم آمیخته شده است. این دیگر نمک ماجراست تا پیگیری ماجرا توسط اقشار مختلف اجتماع حسی‌تر، عاطفی‌تر و جذاب‌تر باشد، ولی در ذات خودش این سریال مساله‌ای دارد و آن مساله بحران کمبود دارو در ایران است و می‌خواهد دلیل این کمبود را که از طرف مافیا که بابت تجارت دارو میلیاردها تومان به جیب می‌زنند، کنترل و هدایت می‌شود افشا کند. من دوستی دارم که مبتلا به یکی از انواع بیماری‌های خاص است. قیمت نسخه‌ای که در ایران به او داده‌اند ?? میلیون و ??? هزار تومان است و همان نسخه وقتی به کانادا فرستاده شد تا از آنجا تهیه شود، کل هزینه ? میلیون و ??? هزار تومان شد. یعنی از یک نسخه یک بیمار ?? میلیون و ??? هزار تومان به جیب می‌زنند. به نظر من این قضیه غیرانسانی است و سریال فاکتور ? سعی کرده تا به طور گسترده به اصل این قضیه و حواشی آن بپردازد.

حضور گهگاه و آن هم در نقش‌های خاص نشان از این دارد که بسیار گزیده کار هستید. جذابیت فاکتور ? برای پذیرش و ایفای نقش در آن چه بود؟

در فاصله کیف انگلیسی تا این سریال بیشتر از ?? سریال و ? فیلم به من پیشنهاد شد که تمام آنها را رد کردم برای این‌که نه موضوعات خوبی داشت و نه از چارچوب دراماتیک محکمی برخوردار بود، بعلاوه تیم مجری قوی و بافرهنگی نداشتند. خودم را بازیگر حرفه‌ای نمی‌دانم. من نویسنده و کارگردان تئاترم و البته استاد دانشگاه. اگر بخواهم کاری انجام دهم باید آنقدر برای من جاذبه داشته باشد که از آن خوشم بیاید. بیشتر این خوش آمدن جنبه زیبایی‌شناسی، فرهنگی و اجتماعی دارد. موضوع این سریال به نظرم اجتماعی و خوب آمد. شخصیت‌پردازی خیلی خوب بود و شخصیتی که به من پیشنهاد شد چند لایه و پر پیچ و خم و پرفراز و نشیب بود، یعنی این که برای من بازیگر خیلی کار داشت.

کارهای قبلی که به شما پیشنهاد شد، این خصوصیت را نداشتند؟

خیر. اغلب کارهایی را که رد کردم این خصیصه را نداشتند و نقش‌ها خطی و فاقد پیچیدگی بود تا من را با نقش دچار چالش کند. در کاری که قبول می‌کنم، هم باید لذت روحی نهفته باشد و هم لذت فکری و از‌ آن مهم‌تر این که تیم با فرهنگ باشد. به دلیل ترتیب خاص تئاتری‌ام با هر تیمی جور نمی‌شوم. به طور مثال تیمی که در کیف انگلیسی با آنها کار می‌کردم خیلی با فرهنگ بودند و علاوه بر آن از مزیت خوش حساب بودن هم برخوردار بودند. در این سریال هم همین‌طور بود. اولین سوالی که از کریمی پرسیدم این بود که همبازی‌های من چه کسانی هستند؟ خب ممکن است این قضیه برای یک عده اهمیت نداشته باشد، ولی برای من اهمیت ویژه‌ای دارد که بدانم قرار است با چه کسانی همبازی باشم. وقتی در این چنین کارهایی فعالیت می‌کنی با شرایطی که وجود دارد احساس امنیت می‌کنی و در آن واحد، هم لذت زیبایی‌شناسی و فکری از کار می‌بری و هم لذت حرفه‌ای. خوشبختانه موضوع و عوامل تولید سریال فاکتور ? این چند شرط لازم را برای کار داشت.

نقشی که ایفا می‌کنید به نظر خاکستری است.

این شخصیت چند لایه است و تا پایان کار چند بار دیگر هم عوض می‌شود.

این‌طور که پیداست از کلنجار رفتن با نقش لذت می‌برید؟

مهم، داشتن ابعاد چندگانه است. بازی کردن نقش‌های خطی، در عین حال که خیلی ساده است بی‌مزه و تکراری هم هست. من نقش‌هایی را دوست دارم که برای بیننده و بازیگر جای کشف داشته باشد و بتواند ابعاد گوناگون این شخصیت را از نظر شرایط فکری، جسمی، روحی و فرهنگی نمایش بدهد و این امکان را برای بازیگر فراهم کند تا بازیگر بتواند استعداد و توانایی خودش را نشان بدهد. نقش خوب مثل رودخانه عمیقی است که می‌تواند نشان دهد چقدر شناگر خوبی هستید. در رودخانه کم عمق نمی‌شد کار خاصی کرد. نقش دکتر صدرا هم به من پیشنهاد شد، ولی من از این نقش بیشتر خوشم آمد. چند لایه بود و جای کار داشت و این مساله خیلی برایم اهمیت داشت.

در کارنامه هنری شما بیش از بازیگری آنچه به چشم می‌آید کارگردانی تئاتر است (?? مورد)‌ در طول بازی در این نقش هیچ‌گاه با دید کارگردانی به مشکل بر نخوردید؟

نقش خوب مثل رودخانه عمیقی است که می‌تواند نشان دهد چقدر شناگر خوبی هستید. در رودخانه کم عمق نمی‌شود کار خاصی کردمسوولیت کلی خلاقیت یک اثر چه تئاتر باشد و چه فیلم یا سریال، به عهده کارگردان است، یعنی او یک فکر بزرگ مرکزی دارد که همه اجزا از طراحی دکور و لباس بگیرید تا شیوه فیلمبرداری و بازیگری و ریتم ساختار و بازی‌ها، همه در دست کارگردان است؛ یعنی من باید به تفکر و برداشت او نزدیک بشوم. بازیگر حالا با هر پیشینه‌ای که دارد وقتی در مقام بازیگر است باید وارد برداشت کارگردان شود. من هم سعی کردم تا وارد برداشت کریمی شوم و از او می‌پرسیدم که چه چیزی می‌خواهی. وقتی این را می‌پرسیدم می‌خواستم بدانم در ذهنش چه تعریفی از این شخصیت،‌ موقعیت و ماجرا دارد. من می‌بایست چیزی را برجسته می‌‌کردم که او می‌خواهد بگوید. خارج از چارچوب حرف او نباید حرف دیگری می‌زدم یا کار دیگری انجام می‌دادم.

با این تعریف فکر نمی‌کنید کمی از آزادی عمل بازیگر گرفته خواهد شد؟

وقتی به عرصه بازیگری می‌رسیم برای بازی کردن یک صحنه به طور مثال من به نوع دیگری بازی می‌کردم و به کارگردان پیشنهاد می‌کردم و کارگردان یا می‌گفت این مدل بازی را می‌خواهد یا نمی‌‌خواهد. یا بعضی جاها بود که ابتکار به خرج می‌دادم. اینها دیگر کار بازیگر است. یک بازیگر همیشه باید بیشتر از چند پیشنهاد برای ایفای نقش داشته باشد. کارگردان پیشنهاد بازیگر را می‌گیرد، تراش می‌دهد و‌ آن چیزی را که تشخیص می‌دهد به فکر و برداشت خودش نزدیک است، همان را از بازیگر می‌خواهد بازی کند. من هم همین کار را کردم.

بعضی اوقات کارهایی انجام می‌دادم که خیلی به دل کریمی می‌نشست، مثلا کار با اشیا. صحنه‌ای که با دختر پژمان بازغی توی اتاقش رفتم و بوسیدمش و کنارش نشستم و نقاشی کشیدم، همه از ابتکارات خودم بود، ولی در راستای آن چیزی بود که کارگردان می‌خواست. در کار خلاقیت داشتم، اما از چارچوب معنایی و آنچه مورد نظر کارگردان بود بیرون نمی‌رفتم. تمام کارها باید در راستای هدف کارگردان باشد، ولی البته ابداع مال بازیگر است. مثلا جاهایی به من می‌گفت این برداشت را بسته می‌گیریم و دست‌هایت دیده نمی‌شود، این بازی را نکن. وقتی اینها را می‌گفت می‌دانستم حالا مثلا فقط باید روی سر متمرکز شوم. اگر به عهده خودم بود، دوست داشتم نما بازتر باشد و کار دیگری انجام دهم، ولی کارگردان می‌گفت نه! برای این که او و فیلمبردار نشسته‌اند و دکوپاژ کرده‌اند و زاویه و اندازه نما را تعیین کرده‌اند. به همین دلیل است که حرف اصلی به کارگردان تعلق دارد نه بازیگر.

در بحث حضور بازیگران تئاتر در سینما و تلویزیون همیشه این مساله بیان می‌شود که به دلیل نوع خاص بازی‌های تئاتر، شاید بازی‌ها در سینما و تلویزیون خیلی به استانداردهای این دو نزدیک نشود یا به بیان آسان‌تر همیشه ترس از بازی تئاتری در سینما و تلویزیون وجود دارد. شما چطور این قضیه را حل کردید؟

کسی که بد بازی می‌کند، بد بازی کردن او دیده می‌شود و این شاخ و دم ندارد، چه تئاتری باشی چه غیرتئاتری. وقتی بازی بدی داشته باشی در هر جا که باشی نمی‌توانی بازی خوبی ارائه بدهی. اغلب کسانی که بد بازی می‌کنند هیچ سابقه تئاتری ندارند چه در سینما و چه در تلویزیون. ذخیره حرفه‌ای و معنوی فرهنگ تئاتر بسیار کمک می‌کند و این جنبه منفی ندارد، ولی نکته در این است که مدیوم یا وسیله بیانی تئاتر در طراحی صحنه، کارگردانی و بازیگری، با مدیوم تلویزیون و سینما کاملا فرق دارد.

در تئاتر واقعیت ?? برابر بزرگ می‌شود. خطوط باید کمرنگ‌تر و نرم‌تر باشد. در برخی اوقات بازیگر اصلا نباید کار کند، بلکه فقط باید فکر کند و به جای عمل کردن بیندیشد. اینجاست که فکر از چشمانش بیرون می‌زند. در تئاتر همه چیز را درشت می‌کنیم برای این که فاصله زیاد است و بعد فاصله باعث می‌شود خیلی از چیزها کمرنگ بشود. صدا، خطوط چهره و چیزهایی از این قبیل. در سینما و تلویزیون کاملا برعکس است. آنجا باید خطوط درشت را خرد کنید. دقیقا مثل کاری که من در این سریال انجام دادم. موقع بازی هر حسم را تبدیل به چند حس ریزتر کردم و کاملا درونی. بعضی وقت‌ها فقط با نگاه، بعضی وقت‌ها با فکر و آنجا بود که نقش درمی‌آمد. جلوی دوربین باید بی‌نهایت فکر کنی و کاملا در آرامش باشی و رها. انقباض، خطوط چهره را تیز می‌‌کند و ضربه می‌زند. شما این را بدانید مشکل حل است.

وقتی تکنیک را بدانی در هر جا که بازی کنی و طبق تکنیک آن بازی کنی موفق خواهی بود. در تئاتر طبق تکنیک خودش و در سینما و تلویزیون هم طبق تکنیک خاص خودشان. هر سه زیبا هستند، اما هر کدام با دیگری متفاوت است. اگر بخواهی در تئاتر هم سینمایی بازی کنی بسیار یخ و بی‌مزه و خلاصه شده است. باید یک بازیگر یاد بگیرد که در هر جا طبق اصول خودش بازی کند. این سه مدیوم‌های متفاوت، فاصله کانونی مختلف و ? بیان مجزا دارند. بازیگر اگر حرفه‌ای باشد اینها را تشخیص می‌دهد و می‌‌شناسد و از شناخت آنها و استفاده بجا، نتیجه خوب می‌گیرد.

چقدر هدایت کارگردان در رسیدن به این هدف موثر است؟

البته هدایت کارگردان خیلی مهم است و همه‌اش به بازیگر مربوط نیست. وقتی کارگردان بازیگر را هدایت کند او می‌تواند تشخیص دهد چه مدل بازی برای این فضا مناسب است. حتی هدایت مدیر فیلمبرداری هم بسیار موثر است، به طور مثال چند مورد را افضلی، مدیر فیلمبرداری به من تذکر داد. در برداشتی، قابی که بسته بودند درشت بود و مدیر فیلمبرداری به من گفت اینجا نما درشت است به خاطر همین سرت را خیلی تکان نده. وقتی این مورد را گفت، دیگر برای تصویر درشت بازی کردم. هدایت کارگردان و مدیر فیلمبرداری، بازیگری را که می‌خواهد خوب بازی کند به شاهراه می‌رساند.

بازیگران مقابل هم در این روند موثر هستند؟

بله بشدت! اگر بازیگران مقابل خوب باشند به بازیگر شور و انرژی و شوق بازی کردن می‌دهند و گاهی وقت‌ها حتی بازیگر مقابل به بازی ضربه می‌زند.

در این سریال چقدر از کمک بازیگران مقابل بهره بردید؟

در این سریال تعامل خوبی با دیگر بازیگران داشتم. گاهی در اجرای نقش من باید با دوربین بازی می‌شد که در این مورد بارها پیش آمد که دیگران مثل آقای سلیمانی یا بازغی یا خانم اسکندری با لطف و ایثار کنار دوربین می‌ایستادند، چراکه من واقعا به نگاه انسانی برای بازی آن صحنه نیاز داشتم و من هم متقابلا هیچ جا آنها را تنها نمی‌گذاشتم برای این که آنها هم بتوانند بازیشان را خوب ارائه کنند.

 

 

 

 



برچسب‌ها: فاکتور ? باشخصیت هایی چندلا‌یه

تاریخ : دوشنبه 88/3/11 | 4:14 عصر | نویسنده : | نظر