بیل گیتس در یک سخنرانی در یکی از دبیرستان های آمریکا ، خطاب به دانش آموزان گفت : در دبیرستان خیلی چیز ها را به دانش آموزان نمیآموزند. او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند، بیان کرد:
اصل اول : در زندگی ، همه چیز عادلانه نیست ، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار «یک فرصت» بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند.
برچسبها: مقالههفت اصل بیل گیتس
چندی قبل که رئیس دولت ادعا کرد <آزادی در ایران نزدیک به مطلق است> این سخن، عده ای را به تعجب انـداخـت. زیرا همزمان با این ادعا، درخواست بسیاری از فعالان سیاسی برای بهره مندی از اصل 27 قانون اساسی بـا مخـالفـت وزارت کشـور همین دولت مواجه شده بود و روزنامه رقیب انتخاباتی همین رئیس دولت، درمحـاق تـوقیـف قـــرار داشـت. اما ظاهراً قضاوتهای منفی درمورد ادعای رئیس دولت، کمی عجولانه بود . اگر کمی به اطراف رئیس دولت نگاه می شد این آزادی مطلق کاملا قابل مشاهده بود، پس او حق داشت وجود آزادی مطلق را حس کند. در فضای آزادی مطلق، رئیس دولت حق دارد هرکس را که مایل است به عنوان همکار خود انتخاب کند اما هیچ کس حق ندارد به مخالفت با انتخاب او بپردازد؛ فرقی هم نمی کند که مخالف کیست . آزادی مطلق رئیس دولت برای انتخاب معاون اول خود، توسط هر کس که خدشه دار شود خبرگزاری مزدبگیر دولت حق دارد انکار آزادی مطلق رئیس خود را <خلاف عقل و قانون> بنامد و کفن پوشان سابق – سینه چاکان دولت فعلی– هم از آزادی مطلق برخوردارند که بر این اهانت بزرگ خبرگزاری دولت نسبت به مخالفان مشایی – مراجع تقلید، رهبری نظام و بسیاری از نمایندگان مجلس– چشم ببندند.
آزادی مطلق برای مدعیان آزادی مطلق در حدی است که حق دارند علیه مجلس، قوه قضائیه، منتقدان دولت و حتی میلیونها ایرانی معترض به نتیجه انتخابات، هرچه بگویند و بنویسند و اگر هم کسی این آزادی مطلق را به رسمیت نشناسد ادب پیشگان دولتی به خود اجازه میدهند روزنامه او را <عرعر نامه> بنامند. در فضای آزادی مطلق، مردم مجبورند صدای بعضی از حامیان دولت را حتی اگر شامل فحاشی علیه دیگران باشد بشنوند اما اگر کسی در برابر <انکرالاصوات> آنها موضع گرفت مستحق هرگونه ملامت و توهین است؛ چون آزادی مطلق حامیان دولت را خدشهدار کرده است. در فضای آزادی مطلق فعلی، مسئولان دولتی حق دارند نشست همه سران فعلی و قبلی نظام را تحریم کنند، کسی هم حق ندارد آنها را به خاطر استفاده از این آزادی مطلق، ملامت کند اما اگر نوه امام با عدم حضور در یک مراسم، مدنیترین روش اعتراض به بعضی مسائل را در پیش گرفت، آن طرفیها آزادی مطلق دارند که هر چه میخواهند علیه او بگویند و بنویسند. در آزادی مطلق فعلی، طرفداران دولت حق دارند نام به ناحق برده شده تعدادی از فعالان سیاسی در یک دادگاه پرحاشیه را منتشر کنند اما هیچ کس حق ندارد از محکومیت یک وزیر – تنها به این بهانه که امکان تجدید نظر درحکم او وجود دارد – سخن بگوید. آزادی مطلق برای دولت و رئیس آن درحدی است که میتوانند دستور رهبری برای لغو حکم انتصاب معاون اول را یک هفته معطل نگه دارند تا معاون محبوب ایشان، راضی به استعفا شود اما در همین فضا، هیچکس حق ندارد خبر صدور دستور رهبری را منتشر نماید، اگر هم کسی بر خلاف توقع دولتی ها، این نامه را افشا کرد دولتیهایی که آزادی آنها مطلق است حق دارند او را آماج حملات خود قرار دهند. در فضای آزادی مطلق، <خبرگزاری دولت> حق دارد <نوه فاضل امام> که مراتب فضل او از سخنانش پیداست را توسط فردی کم سواد زیر سوال ببرد اما هیچ کس حق ندارد از مدرک جعلی وزیر سخن بگوید و او را که بهترین نشانه کم سوادی او عدم تشخیص مدرک اصلی از جعلی است مورد شماتت قرار دهد. اگر هم کسی باور کرد که آزادی مطلق برای افشای این کم سوادی وجود دارد، دولتیهای آزاد، حق دارند او را به تعقیب جزایی تهدید کنند. آزادی مطلق به دولتیها اجازه میدهد امکانات و اختیارات خود را به صورت صددرصد مورد بهره برداری قرار دهند و در استفاده از این اختیارات و امکانات – که تعلق بعضی از آنها به دولت، محل تردید است – حتی اصولگرایان و شرکای حکومتی خود را، شریک نکنند اما اگـر نـوه امام برای مقاومت در برابر بعضی فشارهای غیرمنطقی و در عین حال با هدف جلوگیری از تنش، مراسمی را لغو کرد، <ترمز بریده>های دولتی حق دارند شدیدترین حملات را متوجه او کند. فضای آزادی مطلق به گونهای است که یک وزیر به خاطر حمایت از دستور رهبری، مورد خشم قرار میگیرد تا نشانه دیگری از آزادی مطلق در دولت به نمایش درآید. در فضای آزاد فعلی، یک وزیر نورچشمی، آزادی مطلق دارد آمارهایی از عملکرد خود ارائه کند که به ادعای یک نماینده اصولگرای مجلس، بخشی از آنها دروغ است و بخش دیگر مربوط به عملکرد وزیران قبل از او. مقامات بالاتر از او هم آزادی مطلق دارند کـه ادعـاهـای قبلی خود در خصوص پیچاندن گوش متخلفان را نادیده بگیرند و به حمایت کامل از <وزیر آمار دهنده> بپردازند؛ بدون آنکه به مردم بگویند <اگر ادعاهای نماینده اصولگرا دروغ بود چرا وزیر مورد نظر در همان جلسه به پاسخ گویی برنخاست؟>
البته هیچیک از نمونه های فوق، باعث نگرانی نیست زیرا افراط دولتی ها در بهره گیری از آزادی مطلق، تاکنون حقایقی را برای مردم و سیاستمداران – اعم از اصولگرا و اصلاح طلب – آشکار ساخته است که قطعا در غیاب این آزادی ها، پی بردن به آنها در کوتاه مدت، امکان پذیر نبود
برچسبها: مقالهراست گفت مدعی آزادی مطلق!
<چطور بعضی فکــر میکننــد که دولت مشـورت نمیکند؟ برنامــههای رئیس جمهور را ببینید که در هفتــه با دهها نفر ملاقات دارند، حرف میزنند، پیشنهاد میکنند... من با کودک 5 ساله هم که نامه نوشته بود گفتگو کردم، با دانش آموز کلاس سوم دبستان که از دید خود، ده طرح برای آلودگی، ترافیک و مسکن داده بود 20 دقیقه حرف زدم. چرا میگویید دولت مشورت نمیکند؟>
محمود احمدی نژاد – هشتم شهریور 88
صحن علنی مجلس شورای اسلامی
...< روز رای گیری و انتخابات توی اتاق نشسته بودیم، یک بچه کوچولویی داریم نوه من است، دیدم رفته روی بالکن دارد لب بام راه میرود که الان میخواهد پایین بیفتد، خیلی خطرناک بود، گفتم او را آوردند نصیحتش کردم گفتم اینجور نرو، میافتی، چه میشود آمپول میخوری، هر چه از اینها گفتیم دیدیم نه، اصرار دارد برود. تهدیدش کردیم. دید ما جدی هستیم یک قدری فکر کرد و رنجید و از پیش من رفت. رفته بود آنطرف مادرش را پیدا کرده بود، بیا برویم من میخواهم به دکتر جاسبی رای بدهم.>
اکبر هاشمی رفسنجانی–28 خرداد 1372
پس از دومین دوره انتخاب به عنوان رئیس جمهور
بدون مقدمه این سوال را مطرح میکنم که با دیدن و مقایسه دو عبارت فوق، چه نتیجهای میگیرید؟ آیا تصور نمیکنید در بعضی زمینهها فقط <نام > ها و <اسمها> عوض میشود نه <رسمها>؟ آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی خرداد ماه 72 خود پس از نقل این قصه، تاکید کرد که مقصود او این نیست که همه مخالفان خود را کودک بنامد. اما مگر یک سیاستمدار برجسته حق دارد در تمثیلها، مخالفان و منتقدان خود را تحقیر کند و آنگاه برای خالی نبودن عریضه، بگوید که مقصود او، این بوده است یا آن نبوده است؟ همین نکته را میتوان در مورد اظهارات اخیر آقای احمدی نژاد مطرح کرد. سخنانی که در صدر این یادداشت به نقل از احمدینژاد آمده، پاسخی است که او در برابر اعتراضات مربوط به <عدم مشورت با مجلس برای گزینش بهترین وزیران> مطرح کرده است. اما آیا واقعاً این سخنان پاسخ مناسبی است؟ آیا اصولاً مشورت با کودک 5 ساله و 9 ساله، چیزی بر معلومات رئیس دولت میافزاید که او را از مشورت با نمایندگان پرسابقه مجلس و سایر صاحب نظران مستقل، بی نیاز سازد؟ آیا این سخن به این معنی نیست که مشورت هم به خیل کالاهای لوکس پیوسته که تنها برای ارائه جلوهای زیبا – و نه پرمحتوا – از روند مـدیـریتـی کشـور ارائه میشود؟ روزی که هاشمی رفسنجانی آن سخنان را مطرح کرد شرایط او شباهت بسیاری به شرایط فعلی احمدی نژاد داشت. در آن روز، عـدهای از محـافظهکاران مسلط بر مجلس چهارم، برخلاف دوره اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی که <مخالفت با هاشمی، دشمنی با پیامبر> تعبیر میشد زبان به انتقادهای تند و تیز از او گشوده بودند. امروز هم اصولگرایانی که در دوره انتخابات، با رضایت قلبی یا از ترس پیروزی اصلاح طلبان، در پشت سر احمدی نژاد قرار گرفته بودند به جدیترین مخالفان کابینه پیشنهادی او تبدیل شدهاند و سخنانی میگویند که واکنش شدید احمدی نژاد و حلقه مشاوران او را بر میانگیزد. از جهت شرایط عمومی کشور نیز میتوان شباهتهای بسیاری میان خرداد 72 و شهریور 88 پیدا کرد و تنها تفاوت قابل توجه آن روز و امروز، فاصله میان دو رئیس جمهور از لحاظ تجربههای سیاسی، مدیریتی و انقلابی است. البته رئیس جمهور امروز، تلاش گستردهای صورت داده تا خود را نسبت به همه مدیران سه دهه پیشین کشور، متفاوت نشان دهد اما برخی اظهارنظرها، نشان میدهد که متأسفانه در امور قابل انتقاد، شباهت زیادی علیرغم گذشت 16 سال وجود دارد. آن روز رئیس جمهور منتخب، برای توصیف مخالفان خود به طنزگویی روی میآورد اما نهایتاً واکنش مخالفان خود را به لجبازی کودکی خردسال که مصلحت خود را نمیشناسد تشبیه میکرد. امروز هم وقتی که پرتجربهترین نمایندگان مجلس، از رئیس دولت به خاطر عدم مشورت پذیری انتقاد میکنند آنها را به گفتگوی تلفنی خود با کودکان 5 ساله و 9 ساله ارجاع میدهد! راستی، کسانی که در تریبون های رسمی نسبت به مخالفان و منتقدان اینگونه برخورد میکنند در جلسات تصمیمگیری چه قضاوتی نسبت به انتقادات و منتقدان دارند؟ آیا نباید متأسف باشیم که حداکثر تغییر در عرصه سیاسی ما تغییر نامها و <نو> شدن شعارهاست؟
برچسبها: مقالهفقط نام ها تغییر می کنند ؟!
پـس از آنـکـه جلـسـات مـحـاکـمه اصلاحطلبان بازداشتی در تلویزیون دولتی ایران به نمایش درآمد بسیاری از افراد نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. البته میتوان با قاطعیت گفت تعداد کسانی که حاضر شدند با چند روزی نامه یا سیاستمدار کینهورز همراهی کنند و نسبت به سرنوشت بازداشتیها ابراز خوشحالی و اظهارنظرغیرحقوقی نمایند بسیار کمتر از حدی بود که حاشیه پردازان این روند توقع داشتند. لابد کسانی هم که به دور از حب و بغض این موضوع را تعقیب میکنند در فرصتی مناسب- دور از چشم اصلاحطلبان- به ارزیابی میزان اثرگذاری این روند بر افکار عمومی خواهند پرداخت. اما با قاطعیت میتوان گفت بسیاری از سیاستمداران اصولگرا نسبت به روند محاکمه و پوشش رسانهای آن، احساسی متفاوت از سناریونویسان دارند
برای اثبات این فرضیه کافی است دو ماه به عقب برگردیم و روزی را به یاد بیاوریم که پس از اعلام نتایج انتخابات 22 خرداد، یکی از اصولگرایان سرشناس در سیمای جمهوری اسلامی حاضر شد و همان ادعاهایی را در مورد انتخابات مطرح کرد که اصلاحطلبان مـیگـفـتـنـد. هـمـچنین میتوان اظهارات تلویزیونی رئیس اصولگرای مجلس را به یاد آورد که بر لزوم شنیده شدن صدای صـدها هزار معترض خیابانی تاکید میکرد زیرا به باور او، »احساس گروه عمدهای از مردم نسبت به نتایج انتخابات با نتایج رسمی اعلام شده تفاوت داشت.« به عبارت دیگر، در شرایطی که اصولگرایان سرشناس، یا خود نسبت به روند انتخابات، پرسش دارند و یا پرسشهای مطرح شده را طبیعی میدانند، بسیار سخت است که باور کنیم اعترافات چند زندانی پس از حدود دو ماه حبس انفرادی، بتواند موجب پذیرش فراگیر »سناریوی انـقلاب مخملی« شود. البته جلسه چهارم دادگاه تفاوت عمدهای با جلسات قبلی داشت. زیرا در این جلسه، مسائلی مطرح شد که هم شرعی بودن انتشار آنها مورد سوال است و هم قانونی بودن آن. البته برخی رسانههای پرخرج و کم مخاطب داخلی که به خیال خود شاهدی بر »کیفرساختها«ی قبلی خویش پیدا کردهاند حق دارند خوشحال باشند اما آنان که برای »کیفرخواست« به عنوان مرحلهای از قضاوت عادلانه حرمت قائلند بایستی تامل بیشتری در حواشی دادگاه و نحوه پوشش رسانهای آن داشته باشند
ادامه مطلب...
برچسبها: مقالهیک دادگاه پرابهام
رئـیـس دفـتـر احمدینژاد پس از دستور رهبری برای لغو حکم قبلی او - انتصاب به معاونت اولی رئیس جمهور - ترجیح داده بود سکوت پیشه سازد. زیرا مـقـاومـت احـمـدینـژاد در بـرابر همه مخالفان اعم از مراجع تقلید، نمایندگان مجلس و گروههای دیگری از اصولگرایان را کافی میدانست. مشایی در آن ایام به خوبی آگاه بود که بدون دفاع او از خود نیز، حتی دستور رهبری برای لغو حکم او بلافاصله اجرا نخواهد شد. اما اکنون به نظر میرسد با گذشت حدود یک ماه، نوبت به مشایی رسیده تا ابراز لطف رئیس خویش را پاس بدارد و بخشی از مخالفتها با خویش را نیز به نحوی پاسخ بگوید. البته او توان حمله مستقیم به مخالفان اصلی و با نفوذ خود را ندارد، حمله به نمایندگان مجلس هم در شرایط فعلی به مصلحت نیست زیرا میتواند شرایط نه چندان مساعد نسبت به وزرای پیشنهادی را نامساعدتر کند.
ادامه مطلب...
برچسبها: مقالهاین هم نامه « بلر » است؟!
پـــس از نـــامـــهنـگــاریهــا و مـصـاحـبههای مهدی کروبی و ابراز نگرانیهای او نسبت به احتمال بعضی برخوردهای ناشایست با بازداشتیهای حوادث اخیر، سیل حملات متوجه او شد. اکثر حملهکنندگان معتقد بودند که حتی به فرض صحت برخی ادعاها، طرح تریبونی آنها مـیتواند موجب سوءاستفاده دشمنان شود. البته در صداقت بعضی از این مدعیان، تردید اساسی وجود دارد چون ابراز نگرانیهای اخیر کروبی متوجه اقدامات تعدادی مامور خودسر و گروهی از مسئولان غافل یا بیکفایت در ردههای پایین مدیریتی کشور بود که به فرض اثبات ادعاها، برخورد مقامات بالاتر با آنها میتوانست از بدنامی نظام جلوگیری و تنها وجود ضعف نظارتی در نهادهای بالادستی را آشکار سازد. این در حالی است که حدود یک ماه قبل از ادعاها و نگرانیهای اخیر کروبی، رسانهای که نام ملی بر آن نهادهاند اظهارات دومین مقام کشور را به صورت مکرر پخش نمود که از وجود فساد در عالیترین سطوح کـشور خبر میداد و بر زدن داغ ننگ بر پیشانی این »عالیرتبگان فاسد« تاکید میکرد. کسانی که آن روز، سکوت پیشه ساختند و امروز فریاد »حیثیت نظام« را سر میدهند به سختی خواهند توانست صداقت خود در مرثیهسراییهای اخیر را ثابت کنند. اما به فرض که حق با آنان باشد و آنچه که از هتاکی و فحاشی یا حملات انفرادی و سازمان یافته، نـصـیـب کـروبـی شـده حق مسلم او! آیا همه ماجرا به همین جا ختم میشود؟ کافی است صفحات روزنامهها در روزهای قبل و بعد از افشاگریهای مکتوب و شفاهی کروبی، ورق زده شود. در میان صفحات روزنامهها، نام بـسیاری از شخصیتهای سرشناس اصولگرا به چشم میخورد کـه تلـویحا یا به صراحت، از وجود ناهنجاری، رفتار ناشایست، افراط در خشونت و مواردی از این قبیل در بـرخورد با بازداشتیها یا تجمعکنندگان خیابانی خبر دادهاند. این در حالی است که به نظر میرسد فضای حمله به کروبی و موسوی، شرایطی برای متخلفان احتمالی فراهم کرده تا از هر نوع رسیدگی به تخلفات آنها و جبران حقوق تضییع شده بازداشتیها، مصون بمانند. البته از کروبی خواسته شده تا مدارک و مستندات خود را ارائه نماید. او هم برای ارائه این اسناد اعلام آمادگی کرده است. اما به نظر میرسد حتی بدون ارائه مدارک از طرف کروبی هم میتوان وجود برخی اقدامات تاسف برانگیز را قطعی دانست. کافی است به دو نامه اخیر که یکی توسط حسین شاهمرادی و دیگری به وسیله احمد توکلی خطاب به کـروبـی نـوشـتـه شـده اسـت توجه کرد. نامه حسین شاهمرادی که روزنامه اصولگرای جام جم آن را منتشر نمود شامل جملات متعددی در گلایه از کروبی است که چرا عهد خود را شکسته است. همین گلایه نشان میدهد که چیزی بوده است که به کروبی گفته شده و گوینده تصور میکرده است کروبی آن را بازگو نخواهد کرد! شاهمرادی، کروبی را به تحریف هم متهم کرده اما هیچگاه مدعی نشده است که کروبی داستان سرایی کرده و هر آنچه او در خصوص ترانه موسوی گفته، عاری از حقیقت است. احمد توکلی هم به گلایه از کروبی پرداخته که چرا خوراک برای دشمنان نظام درست کرده است. در عین حال در نامه او نیز به حقایقی اشاره شده که ظاهرا حداقلِ مورد توافق افراد و جناحهای گـوناگون در خصوص رفتارهای ناهنجار و غیراخلاقی با تجمعکنندگان و مخالفان روند انتخابات است.
احـمد توکلی برخی اقدامات صورت گرفته را »جنایات غیرقابل تحمل« نامیده است. برخی افراد دیگر هم کروبی را مورد اعتراض قرار دادهاند که چرا این مسائل را علنی کرده، این موضوعات باید به صورت مخفی رسیدگی شود. البته برای نگارنده مشخص نیست که این ادعا، ریشه در کدام حکم عقلی و شرعی دارد که »جنایت غیرقابل تحمل« را مخفی کنیم مبادا دشمنان سوءاستفاده کنند! آیا کسانی که جنایتها را مرتکب شدهاند »دوست « هستند که اگر آبروی آنها برود »دشمن« سوءاستفاده کند؟ اما حتی اگر حق با کسانی باشد که به کروبی حمله میکنند یا از تریبونها به او فحاشی مینمایند، آیا آنها بعد از فحاشیها و حـملات ، هیچ وظیفهای برای خود قائل نیستند؟ چهار سال و اندی قبل، عدهای به خاطر افشای ریشه قتلهای زنجیرهای، خاتمی را مورد حمله قرار دادند که »چرا این مسائل را علنی کرده است؟« اندکی بعد از این توبیخ، خاتمی و یارانش از حکومت حذف شدند. کسانی که ظاهرا تنها ادعانامه آنها علیه خاتمی، علنی کردن مـسئله قتلهای زنجیرهای بود به مردم بگویند برای مجازات عاملان آن جـنـایت چه کردند؟ آیا در صورت سـکـوت کـروبـی، مـوسـوی، احـمـد تـوکلـی، حـسین شاهمرادی، عماد افروغ، حسین اعلایی و... تضمینی وجود دارد که ریشه این »جنایات غیرقابل تحمل « -به تعبیر احمد توکلی- خشکانده شود؟ کسانی که به دنبال دولت پاک بودند و برای تشکیل این دولت پاک، افشاگری در بالاترین سطوح کشور را وظیفه خود میدانستند اکنون به کدامین دلیل، افشاگری علیه تعدادی مامور جنایتکار را، »ریختن آب به آسیاب دشمن« تعبیر میکنند؟
آیــا آنــهــا مـیدانـند که با این حجم از هجمه به افشاگران، شائبهای در اذهان به وجود میآورند که دفاع آنها تنها از چند مامور خودسر نیست و آنها احتمالاً در مقام دفاع از مسئولانی هستند که ممکن است خدای نخواسته با این افراطگریها همراهی کرده باشند؟
برچسبها: اما بعد از فحشها!مقاله