با «شهرام لاسمی» بازیگر نقش «قلقلی» که اکنون 48 ساله است، درباره شکل گیری این شخصیت صحبت کردیم و از او پرسیدیم که چرا سال های گذشته پر کار بود و این اواخر کم کار شده است.
نخستین پرسشی که درباره بازیتان مطرح است این است که شخصیت «قلقلی» چه طور شکل گرفت؟
مرحوم «فریماه فرهی» کاری را با نام «بازی، شادی، تماشا» آماده کرد و از من دعوت کرد تا شخصیتی با نام «قلقلی» را بازی کنم که حرف نزند و با بازی با میمیک صورت و حرکات مفاهیم را به بچه ها آموزش دهد. این شرایط برایم به وجود آمد و تاکنون که 27 سال از آن زمان می گذرد، نقش «قلقلی» را بازی می کنم.
اگر اشتباه نکنم «بازی، شادی، تماشا» را با «مجید قناد» اجرا کردید؟
بله، ابتدا با او شروع کردم.
چه حسی داشتید و در نخستین اجرا عکس العمل بچه ها را چگونه دیدید؟
خیلی خوب بود، بچه ها از راه دور انگشت هایشان را تکان می دادند و من از دور به آن ها می خندیدم و آن ها خیلی لذت می بردند. بچه های آن دوره اکنون همگی بزرگ شده اند. آن دوره ارتباط خوبی برقرار کردند و اکنون هم بچه های آن ها ارتباط خوبی برقرار می کنند که برایم افتخار بزرگی است.
اگر مرحوم «فریماه فرهی» نبود مسیر بازیگری تان عوض می شد؟
بله، به طور قطع همین طور بود و مسیر زندگی ام تغییر می کرد. نمی دانم چه اتفاقی می افتاد. اما اکنون در وادی بازیگری افتاده و با استادان بسیاری آشنا شده ام و سعی می کنم خود را بعد از 27 سال به روز کنم. کلاس ها و دوره های دوبلاژ مختلفی را گذراندم و اکنون کار جدیدی برای شبکه آموزش به نام «گل آموز» انجام می دهم و به جای یک مداد صحبت می کنم.
چه قدر شخصیت «شهرام لاسمی» به «قلقلی» شباهت دارد؟
خیلی زیاد، خیلی از دوستان به من می گویند که چه قدر خوب و جوان مانده ام و این به خاطر زنده نگه داشتن کودک درونم است و در این زمینه موفق بودم. ارتباط بین «شهرام لاسمی» و «قلقلی» برقرار است؛ یعنی یکی هستیم.
رمز ماندگاری و موفقیت
فکر می کنید چه قدر توانسته اید با دنیای کودکان که مخاطبانتان هستند، ارتباط برقرار کنید؟
خیلی ارتباط برقرار کرده ام. می دانید که بازیگران بسیاری آمدند و رفتند و همه آن ها ماندگار نبودند. معتقدم رمز ماندگاری و موفقیتم ارتباط برقرار کردن با کودکان است و بچه ها همچنان «قلقلی» را دوست خود می دانند و به من اعتماد دارند.
خانواده تان چه عکس العملی درباره «قلقلی» دارند؟
آن قدر ارتباط خوبی بین بچه ها برقرار شد که دخترم وقتی کوچک بود به من می گفت «بابا قلقلی»!
«قلقلی» شخصیتی دوست داشتنی است و بدون کلام و با انجام حرکات، پیام خود را به بچه ها انتقال می دهد؛ چگونه توانستید بدون این که حتی یک کلمه صحبت کنید روی آنتن دوام بیاورید؟
معتقدم خیلی سخن گفتن کارایی ندارد. یک جاهایی است که شاید لازم باشد با صورتت با طرف مقابل صحبت کنی، شاید اگر بخواهید فرزند خود را تربیت کنید و به او جلوی مهمان بگویید این کار را انجام بدهد و آن کار را انجام ندهد تأثیری را که با صورت و اشاره انجام می دهید نداشته باشد و این به طور دقیق در کار من اجرا می شود، بچه ها خیلی وقت ها چیزی را که می بینند زودتر درک می کنند تا زمانی که آن را می شنوند. پیشنهاد بی کلام بودن «قلقلی» را «فریماه فرهی» به من داد.
و چرا نخواستید هیچ زمان صحبت کنید؟
به دلیل علاقه ای که نسبت به شخصیت «قلقلی» داشتم این شرایط را پذیرفتم. خیلی ها به من گفتند که کلیشه می شوم و تیپ های جدید بگیرم و از بازیگران دیگر شخصیت های مختلف را بردارم اما گفتم که می خواهم با «قلقلی» و بی کلام بودنش ماندگار شوم. اکنون موفق هستم اما به لحاظ شرایط اجتماعی و کاری برایم به صرفه نبود چرا که خیلی از موقعیت های خوب سینمایی را که قرار بود در آن ها بازی کنم و حرف بزنم از دست دادم، اما تحمل کردم و سختی ها را پذیرفتم تا «قلقلی» ماندگار شود. امیدوارم خداوند شرایط خوبی را برایم فراهم کند.
سؤال بعدی ام درباره این مسئله است که چرا کمتر در سینما حضور دارید؟ در حال حاضر پای بچه های فیتیله هم به سینما باز شده است.
خودم خیلی علاقه مندم در سینما کار کنم اما متأسفانه اکنون شرایط سینما به لحاظ مالی مناسب نیست. اواخر سال گذشته با چند دوست معروف سینمایی ام نشستی داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که با شرایط کنونی هزینه زیادی برای ساخت فیلم باید صرف شود، در صورتی که نمی دانیم بازده آن چگونه است و آیا هزینه کل فیلم درمی آید یا نه؟ به همین دلیل صبر کردیم تا ببینیم در آینده چه اتفاقی می افتد. خودم خیلی تمایل دارم که «قلقلی» را روی پرده سینما ببینم و اگر سرمایه داشتم به طور حتم این کار را می کردم.
بچه ها می پرسند مگر شما حرف می زنید؟!
وقتی اجرای برنامه به پایان می رسد برخورد بچه ها با شما چگونه است؟
تا جایی که بتوانم سعی می کنم جلوی بچه ها صحبت نکنم تا آن فضا شکسته نشود مگر این که برای هماهنگی و برنامه ریزی کار صحبت کنم که بچه ها تعجب می کنند و می پرسند که شما حرف می زنید؟
برایشان توضیح می دهم کاری که می بینید یک نمایش است وگرنه من هم انسان هستم و مانند دیگر انسان ها صحبت می کنم ولی شخصیت «قلقلی» را دوست دارم و آن ها را متقاعد می کنم تا همچنان بیننده برنامه ام بمانند.
در بحث آموزشی سوژه ها از کجا می آید؟
در حال حاضر برنامه ای به نام «اتل، متل، تماشا» را برای شبکه دوم سیما روی آنتن دارم که روزهای فرد ساعت 9 صبح پخش می شود و «سارا روستاپور» علاوه بر کارگردانی، مجری آن هم هست. این برنامه آموزشی، مهدکودکی مجازی است، برای بچه هایی که مهدکودک ندارند.
کتاب قصه های «قلقلی» چه زمانی منتشر می شود؟
قرار است یک سری قصه ها منتشر شود و اکنون 5 جلد قصه آماده است. اجازه بدهید درباره کتاب ها توضیح ندهم. تلاش می کنیم تا زمان برگزاری نمایشگاه کتاب به چاپ برسد.
اگر روزی بخواهید از «قلقلی» خداحافظی کنید، چه احساسی خواهید داشت؟
** خیلی برایم سخت است مگر این که شرایط جدیدی برایم به وجود آید که بتوانم عادت کنم چون در غیر این صورت از لحاظ روحی ضربه می خورم.
شغل دیگری ندارم
آیا غیر از بازیگری با توجه به مقوله دستمزد و امرار معاش شغل دیگری هم دارید؟
خیر؛ متأسفانه شغل دیگری ندارم. البته علاوه بر تلویزیون اگر برای اجراهای ملی، مذهبی، مناسبتی، جشن های فرهنگی و اعیاد از من دعوت کنند، می روم که تعدادشان خیلی کم و به اندازه انگشتان یک دست شده است. امسال صحبت هایی شده که قرار است اردیبهشت در خدمت مردم خوب خراسان باشم. 17 سال است که بیمه خانه سینما هم هستم اما با توجه به تعطیلی خانه سینما نمی دانم چه اتفاقی می افتد.
منبع : افکار نیوز
در میان انبوه مشکلاتی که در دوره نوجوانی گریبانگیر فرد می شود و ممکن است تبعات گسترده اجتماعی داشته باشد، فرار دختران از خانه یکی از آسیب زاترین مواردی است که فرد، خانواده و جامعه را درگیر خود می کند.واقعیت این است که خانواده گرم ترین و مطمئن ترین کانون برای زندگی نوجوانان و جوانان است و تعامل با والدین نیز از شیرین ترین تعاملات برای نوجوانان محسوب می شود. اما امروزه در بیشتر کشورهای جهان فرار از خانه به معضلی اجتماعی تبدیل شده و در ایران نیز تحقیقات نشان دهنده کاهش سن این آسیب اجتماعی است. با توجه به اهمیت این موضوع بهتر دیدیم نظر چند کارشناس را درباره این آسیب جویا شویم.
ادامه مطلب...
دیگر قرار نبود «بشاگرد» دیار فراموشی باشد. منطقه ای که پیش از انقلاب بر اثر ظلم رژیم ستم شاهی، دور از کمترین امکانات و محروم ترین نقطه ایران بود.بشاگرد؛ منطقه ای کپرنشین که عبور و مرور از آن تنها با شتر امکان پذیر بود اما با پیروزی انقلاب اسلامی قرار بود این منطقه فراموش شده که تا آن زمان کمتر کسی از آن شنیده بود، با فرمان پیر جماران و دستان توانمند مردی از تبار مردان خدا آباد شود و دامن فقر و ظلم از آن برچیده شود و همین طور هم شده و حالا پس از گذشت سال ها هنوز نام «بشاگرد» که می آید ذهن ها به جست و جوی نام «عبدا... والی» می رود.
عبدا... والی که بود؟
عبدا... والی در 8اسفند 1337در محله دولاب تهران در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. پدر او ذاکر و مداح اهل بیت(ع) بود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ای اسلامی گذراند و در کنار تحصیل به یادگیری قرآن نیز پرداخت. او از همان دوران نوجوانی، پرتلاش بود که «هیئت جوانان حسینی بچه های محل» را هدایت و راهنمایی می کرد. او در جوانی به توصیه پدر همواره با وضو بود و آن چنان وارسته و خودساخته بود که اهل محل او را امین می دانستند. او در دوران ستم شاهی که فقر و تنگدستی بیداد می کرد نیمه های شب به کمک فقرا می شتافت و با عضویت در خیریه ها از هیچ کمکی برای یاری رساندن به فقرا و نیازمندان کوتاهی نمی کرد.
نگاهی به چگونگی ورود سوپر استار های سینمای هالیوود به عرصه سینما، که شهرت جهانی دارند. بازیگرانی چون آنجلینا جولی، مریل استریپ و ....
آنجلینا جولی:
او فعالیت به عنوان مدل را از دوازده سالگی شروع کرد و در شهرهایی مثل لندن و لس آنجلس مدل مشهوری شد. او در جوانی در کلیپهای خوانندگانی چون رولینگ استونز، میت لوف، لنی کراویتز، انتولینو وندیتیو بازی کرد. اولین نقش سینمایی وی در فیلم «هکرها» بود که داستان پنج دانشآموز هکر را روایت میکند
مریل استریپ:
مری استریپ (به انگلیسی: Mary Louise Streep) (متولد : 8صبح 22ژوئن 1949که با نام مریل استریپ شناخته میشود، بازیگر آمریکایی است که در زمینه تئاتر، تلویزیون و سینما فعالیت میکند. مریل استریپ کار سینما را در سال 1977با فیلم جولیا شروع کرد. در این فیلم او همبازی جین فوندا بود.
او تاکنون شانزده بار کاندید جایزه اسکار شده است و دو بار آن را دریافت کرده است . یکبار به عنوان بهتربن بازیگر نقش اول زن برای فیلم انتخاب سوفی و بار دیگر بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم کرامر علیه کرامر . او پر افتخارترین هنرپیشه تاریخ امریکا از لحاظ دریافت جایزه است.
مگان فاکس:
مگان دنیس فاکس (به انگلیسی: Megan Denise Fox) (زاده 16مه 1986مدل و بازیگر آمریکایی است. حرفه بازیگری و مانکنی برای فاکس از زمانی آغاز شد که او توانست چندین جایزه مختلف را بین مدلهای آمریکایی در سال 1999بدست آورد. او کار بازیگری را با فیلم تعطیلات در آفتاب آغاز کرد و اولین مجموعه تلویزیونی او کمک میباشد، مگان فکس بیشترین شهرتش را برای شرکت در سریال آرزو و ایمان بدست آورد.
ساندرا بولاک:
ساندرا بولِک(به انگلیسی: Sandra Annette Bullock) (زاده? 26ژوئیه 1964بازیگر زن آمریکایی و برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن بخاطر بازی در فیلم نقطه کور در سال 1390است.
او پس از اجرای نقشهای موفقی در دهه90میلادی همچون سرعت و وقتی تو در خوابی به شهرت رسید. پس از آن او حرفهاش را به عنوان یک بازیگر هالیوودی نقش اول مشهور با فیلمهایی مانند خانم موافقت و تصادف که تحسین منتقدان را دریافت کردند، آغاز کرد.
جنیفر هادسون:
جنیفر کیت هادسون (به انگلیسی: Jennifer Kate Hudson) (زاده12 سپتامبر 1981)یک بازیگر، خواننده و مدل آمریکایی است. نخستین باری که مورد توجه قرار همگان قرار گرفت، زمانی بود که به فینال سومین فصل مجموعه تلویزیونی شبکه فاکس به نام آمریکن آیدول راه یافت.
او پس از اینکه به خاطر نقشآفرینی در فیلم دختران رویایی، چندین جایزه بهدست آورد، تبدیل به یک ستاره شد. جایزهها شامل جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن در هفتاد و نهمین اسکار، جایزه جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن، «جایزه صنف بازیگران سینما» و «جایزه آکادمی فیلم و هنرهای تلویزیونی بریتانیا» بودند.
کتی هولمز:
هلمز دوران دانشگاهی خود را در دانشگاه کلمبیا آغاز کرد. پدر هلمز خواستار این بود تا دخترش یک پزشک بشود. در ژانویه 1997او به لس آنجلس کوچ کرد و در سال 1998در فیلم طوفان یخ بازی کرد که این سریال در کانال تلویزیونی برادران وارنر پخش شد. این اولین فیلم حرفهای او است.
جنیفر لوپز:
نخستین فیلمی که او به عنوان یک بازیگر کلیدی، ایفای نقش کرد فیلم با ژانر زندگینامه به نام سلنا بود که به سال 1997ساخته شد، در این فیلم جنیفر لوپز به عنوان یک بازیگر برجسته و متمایز موفق شد جایزه آلما را دریافت کند. فیلم خارج از دید به سال 1998فیلمی بود که او توانست دومین جایزه آلما را به خاطر نقش آفرینی در آن کسب نماید.
هیلاری داف:
هیلاری ارهارد داف (به انگلیسی: Hilary Erhard Duff) معروف به هیل متولد 28سپتامبر 1987، هنرپیشه، خواننده پاپ، ترانهسرا و تاجر آمریکایی است.
نیکول کیدمن:
او سپس در چندین فیلم و سریال تلویزیون استرالیا ایفای نقش کرد. سـرانـجـام سال 1989در نقش آفرینی در فیلم DEAD CALM توجه جهانیان را بخود معطوف ساخت.
مونیکا بلوچی:
چهره خاص ایتالیایی او باعث میشود که تهیهکنندگان به عنوان بازیگر از او دعوت به همکاری کنند. اولین حضور هالیوودی او در نقش عروس دراکولا در فیلم دراکولای برام استوکر فرانسیس فورد کاپولا بود.
کامرون دیاز:
کامرون دیاز از شانزده سالگی وارد شغل مانکنی شد و استعدادش او را به مجلاتی مانند مادمازل، هفده و فعالیتهای تبلیغاتی برای شرکتهایی مانند کالینا کلین و کوکا کولا کشاند. موفقیت حرفهای او را به ژاپن، استرالیا، مراکش و پاریس برد.
کامرون در سن 21سالگی به کالیفرنیا برگشت. در سال 1994کامرون اولین نقش خود را در فیلم کمدی اکشن ماسک بدست آورد و با کمدین بزرگ جیم کری روبرو شد. او نقش اصلی را بدون هیچ تجربه قبلی در این فیلم بازی کرد.
بعد از بازی در فیلم ماسک کامرون دیاز درخواستهای زیادی از طرف چند فیلمساز برجسته برای بازی در فیلمهایشان دریافت کرد. در پاییز سال 2000او در «فرشتگان چارلی» ظاهر شد و پروژه بعدی او فیلمی بود از مارتین اسکورسیزی که در برابر لئوناردو دی کاپریو ایفای نقش کرد.
مادرم یک چشم نداشت. در کودکی براثر حادثه یک چشمش را ازدست داده بود. من کلاس سوم دبستان بودم و برادرم کلاس اول. برای من آنقدر قیافه مامان عادی شده بود که در نقاشیهایم هم متوجه نقص عضو او نمیشدم و همیشه او را با دو چشم نقاشی میکردم. فقط در اتوبوس یا خیابان وقتی بچهها و مادر و پدرشان با تعجب به مامان نگاه میکردند و پدر و مادرها که سعی میکردند سوال بچه خود را به نحوی که مامان متوجه یا ناراحت نشود، جواب بدهند، متوجه این موضوع می شدم و گهگاه یادم میافتاد که مامان یک چشم ندارد. یک روز برادرم از مدرسه آمد و با دیدن مامان یکدفعه گریه کرد.
ادامه مطلب...
اگر قطار بسمت راست حرکت می کند بدین معنیست که نیمکره چپ مغز شما فعال و توسعه یافته است. این بخش از ذهن توانایی های زبانی شما را بعهده دارد. این نیمه از مغز گفتار و توانایی خواندن و نوشتن شما را کنترل می کند. همچنین حقایق، نام ها، تاریخ و نوشته ها را به یاد شما می آورد. سمت چپ مغز مسئول منطق و تجزیه و تحلیل است. به این معنی که تمام واقعیات را بررسی می کند. اعداد و سمبل های ریاضی توسط این بخش شناخته می شوند. اطلاعات از طریق نیمکره چپ مغز بترتیب پردازش می شوند.اگر قطار بسمت چپ حرکت می کند بدین معنیست که نیمکره راست مغز شما فعال است. نیمکره راست متخصص پردازش اطلاعات تصویری و نمادهاست اما نه اطلاعات کلمه ای. این نیمه از مغز به ما فرصت خواب دیدن و خیالبافی را می دهد. با کمک نیمکره راست، ما می توانیم داستان های مختلف را با هم ترکیب کنیم. همچنین این نیمکره مسئول توانایی های موسیقی و هنرهای تجسمی است. نیمکره راست به طور همزمان می تواند بسیاری از اطلاعات مختلف را پردازش کند. این بخش می تواند مشکلات را بعنوان یک کل حل کند و نه با استفاده از تجزیه و تحلیل
پارسینه: فتوای جدید یک متفکر اسلامی به نام "جمال البنا” از کشور مصر در خصوص حلال بودن بوسه بین دختران و پسران جوان” در اماکن عمومی بحث و جدال گستردهای را در بین مجامع علمی و دینی مصر ایجاد کرده است.
به گزارش العربیه؛ "البنا” درباره جواز حلیت بوسه بین دختران و پسران جوان در شبکه ماهواره ای الساعه با بیان این دلیل فتوا داد که، (بوسه بین دختران و پسرانی که با یکدیگر ازدواج نکرده اند) از سستی بشر است. در اسلام این مسئله ضمن "اشتباهات” وارد شده است. این اشتباهات، گناهان کوچکی هستند که با کارهای نیک از بین می روند.
وی همچنین به با اشاره به فتوای خود به العربیه گفت: به ما واجب است که نسبت به واقعیتی امکان تجاهل به ان در این عصر فعلی نیست شناخت پیدا کنیم. در واقعیت این عصر کنونی، بسیاری از دختران پسران جوان توانایی ازدواج را ندارند. این درحالی است که آنان در شرایطی هستند که بسیاری از عوامل خارجی که باعث تحریک غریزه جنسی می شود بر ایشان سایه گسترانده است. غریزه جنسی ای که خداوند در انسان بنا نهاده است.
وی مدعی شد: ما نباید این مشکل را دست کم بگیریم و کوچک بدانیم. فلا یکلف الله نفسا إلا وسعها، و این فتوا به معنای دعوت به فساد نیست. البنا همچنین بالا رفتن سن ازدواج، زیاد شدن مشکلات آن و بیکاری را از مسائلی عنوان کرد که باعث این گناهان کوچک مثل بوسه زدن است، می شود.
برخی از علمای الازهر البنا را متهم به انتشار فحشا از طریق این فتوا کرده و خواستار برگشت وی از این نظر شده اند. جمال قطب که یکی از بزرگان دانشگاه الازهر و رئیس سابق بخش فتوای این دانشگاه بوده است به شدت به البنا اعتراض کرده و گفت: این گفتار سبب نشر فحشا و مسائلی کنترل ناپذیری خواهد شد.
گفتنی است صدور فتاوی جنجال برانگیز از سوی مرکز الازهر که عمدتا با قصد سازگاری بین دین و دنیای جدید صورت می گیرد، اخیرا افزایش خاصی پیدا کرده است، بطور مثال اخیرا دکتر عزت عطیه استاد و رئیس بخش حدیث در دانشگاه الازهر گفته بود که برای جلوگیری از خلوت یک زن و یک مرد نامحرم در محل کار، "زن می تواند به همکار مرد خود شیر بدهد تا آنها باهم محرم شوند.
منبع
در زمان شاه صفوى سفیرى (که در علوم ریاضیه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضمایر و اسرار و اخبار غیبیه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ایران آمد در آن زمان پایتخت ایران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا که تحقیقى درباره ملت و اسلام کند و دلیلى براى آن پیدا نماید.
سلطان وقتى او را دید و از خیالاتش آگاهى پیدا کرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساکت کردن و محکوم کردن آن شخص خارجى دعوت نمود، که از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فیض کاشانى ( رضوان الله تعالى علیه ) که معروف به فیض کاشى بود حضور پیدا کرد.
حضرت آخوند کاشى رو به آن سفیر فرنگى نمود و فرمود: قانون پادشاهان آن است که از براى سفارت مردان بزرگ و حکیم و دانا و فهمیده و با سواد را اختیار مى کنند.
چطور شده که پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب کرده ؟!
سفیر فرنگى خیلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علم ها مى باشم آن وقت تو به من مى گویى ، من حکیم و دانا نیستم ؟!
مرحوم فیض کاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهمیده و تحصیل کرده مى دانى بگو ببینم در دست من چیست ؟
سفیر مسیحى به فکر فرو رفت و پس از چند دقیقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبینش پیدا شد .
مرحوم کاشى لبخندى زد و فرمود: این بود کمالات تو که از این امر جزئى عاجز شدى ؟ تو که مى گفتى از نهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
سفیر گفت : قسم به مسیح بن مریم که من متوجّه شده ام که در دست تو چیست و آن تربت از تربتهاى بهشت است ، لیکن در حیرتم که تربت بهشت را از کجا به دست آورده اى ؟!
مرحوم آخوند فیض کاشى فرمود: شاید در محاسباتت اشتباه کرده اى ! و قواعدى را که در استکشافات این امور به کار برده اى ناقص بوده است ، سفیر مسیحى گفت : خیر این طور نیست ، لکن تو بگو تربت بهشت را از کجا آورده اى ؟
مرحوم فیض فرمودند: آیا اگر بگویم اقرار به حقّانیّت اسلام میکنى ؟! آنچه در دست من هست تربت پاک آقا سیّد الشّهداء علیه السلام مى باشد.
سپس دست خود را باز کرد و تسبیحى را که از تربت کربلا بود، به سفیر نشان داد و گفت : پیغمبر اسلام (ص ) فرمودند، کربلا قطعه اى از بهشت است . تصدیق سخن توست ! تو خود اقرار کردى و گفتى ، قواعد و علوم این حدیث من خطاء نمى کند و حدیث پیغمبر(ص ) را هم در صدق گفتارش اعتراف کردى ، و پسر پیغمبر ما در این تربت که قطعه اى از بهشت است ، مدفون است اگر غیر این بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفیر چون قاطعیّت برهان و دلیل را مشاهده کرد مسلمان شد
منبع
جان پل جونز دوجوریا در 13آوریل سال 1944همسایگی اکوپارک در لسآنجلس در ایالت کالیفرنیا متولد شد. پدر او مهاجری ایتالیایی و مادرش مهاجری یونانی بود. والدین جان پل زمانی که او دو ساله بود از هم جدا شدند. جان پل در 9سالگی به همراه برادر بزرگترش برای اینکه کمک خرج خانواده باشند، شروع به فروش کارتهای کریسمس و روزنامه کردند. این دو برادر حوالی ساعت 3صبح از خواب بیدار میشدند تا بتوانند روزنامهها را به درب منزل مشتریان تحویل دهند. زمانی که معلوم شد مادر آنها قادر نیست زندگی فرزندانش را تامین کند، آنها را به پرورشگاه فرستادند.
به نوشته «دنیای اقتصاد»، دوجوریا بیشتر دوران جوانی خود را در دستههای خیابانی در شرق لسآنجلس گذراند، اما زمانی که معلم ریاضیاش در دبیرستان جان مارشال به او گفت هرگز در هیچ کاری در زندگی موفق نخواهد شد، تصمیم گرفت تغییر کند.
جان پل دوجوریا در سال 1962از دبیرستان فارغالتحصیل شد. او دو سال را در نیروی دریایی ایالات متحدهگذراند و پس از آن در شغلهای مختلفی چون سرایداری، لولهکشی گاز، تعمیر دوچرخه تا فروش دائره المعارفها، ماشینهای فتوکپی و حتی فروش بیمههای عمر مشغول به کار شد. جان پل که در دهه دوم زندگی خود بود و بیش از آن مغرور بود که دست کمک به سوی کسی دراز کند، ناگهان خود را فردی بی خانمان و فقیر یافت که قوطیهای نوشابه و کنسرو را میفروخت تا پول اندکی به دست آورد و کمی غذا برای خود بخرد.
او حتی شبها در ماشین میخوابید. اما مهم نبود که چقدر این وضعیت سخت باشد. او به هر حال توانست این وضعیت را پشت سر بگذارد. در نهایت سرنوشت دوجوریا زمانی که توانست در جایگاه بازاریابی اولیه مجله تایمز استخدام شود، تغییر کرد. کمی بعد او به عنوان مدیر انتشار مجله در لسآنجلس انتخاب شد.
دوجوریا اولین بار زمانی که در سال 1971به استخدام یک شرکت تخصصی پیشتاز در زمینه تولید محصولات سالنهای آرایشگاه در آمریکا درآمد با دنیای محصولات مراقبت از مو آشنا شد. البته او به خاطر مخالفتهایش بر سر استراتژیهای کسب و کار از این کار اخراج شد. دوجوریا در سال 1980به همراه دوستش، پل میشل که یک آرایشگر بود، شرکت جان پل میشل سیستمز را با دریافت وامی750 دلاری راه اندازی کرد. پل میشل در آن زمان یکی از تاثیرگذارترین طراحان موی آمریکا بود. آنها لوسیونها و مجموعههایی مخصوص مو و روشهایی برای مدل دادن به مو را ارائه کردند که در آن زمان بسیار انقلابی بود.
دوجوریا و میشل در ابتدا خود برای فروش محصولاتشان به آرایشگاهها میرفتند و از استراتژی ای استفاده میکردند که تا آن زمان استفاده نشده بود. آنها محصولات خود را به شکل رایگان در آرایشگاهها به نمایش گذاشته و امتحان میکردند.
پل میشل در سال 1989از دنیا رفت و پسرش، آگوست، به زودی راه پدرش را دنبال کرد و به شکلی خستگیناپذیر کار کرد تا احترام همکارانش در شرکت را به دست آورد.
امروزه شرکت جان پل میشل سیستمز بیش از 90 محصول مراقبت از مو را تولید میکند که در بیش از 90هزار آرایشگاه در ایالات متحده و در بیش از 45کشور دنیا به فروش میروند. فروش سالانه این شرکت در حدود 900میلیون دلار است.
دوجوریا که به یافتن منابع انرژی جایگزین علاقه دارد به تامین مالی اولین پالایشگاه نفت دوستدار طبیعت در تونس کمک میکند. او همچنین روی اتومبیلهایی که با انرژی خورشیدی کار میکنند سرمایه گذاری کرده است. دوجوریا علاوه بر شرکت اصلی خود در حوزههای زیاد و متنوع دیگری سرمایه گذاری کرده است. وی همچنین میلیونها دلار به جنبشهای خیریه متنوع کمک مالی کرده که به واسطه این کمکها جوایز متعددی نیز دریافت کرده است. او اعتقاد دارد که هر کدام از انسانها در هر روز مسوولیتی دارد برای این که این دنیا را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کند. او همچنین بر این باور است که هیچ کاری در دنیا ارزش انجام دادن را ندارد، مگر اینگه از انجام آن لذت ببرید.
جان پل دوجوریا ازدواج کرده و 6فرزند و 4نوه دارد. وی در حال حاضر ساکن اوستین در ایالت تگزاس است